اخلاص در
عمل، كوتاهى آرزو و بهره گرفتن از فرصتها». [1]
جابربن
عبدالله انصارى مىگويد: در بصره در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام بودم، پس از
پيكار با جنگ افروزان (طلحه و زبير و عايشه)، به ما سركشى كرد و پرسيد: درباره چه
صحبت مىكرديد؟ گفتم: در مذمّت دنيا. فرمود: چرا دنيا را نكوهش مىكنيد؟
بعد حضرت
مقدارى از دنيا فرمود:
«الدُّنيا
مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها، وَ مَسْكَنُ عافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنها،
وَدارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها، فيها مَسْجِدُ أنْبياءِ اللَّهِ، وَ
مَهْبِطُ وَحْيِهِ، و مُصَلّى مَلائِكَتهِ، وَ مَسْكَنُ أَحِبّائِهِ، و مَتْجَرُ
أَوْليائِهِ، اكتَسَبوا فيها الرَّحْمَةَ و رَبِحوامِنْها الجَنَّةَ، فَمَنْ ذا
يَذُمُّ الدُّنيا يا جابرُ
؛ دنيا براى
آنها كه درست باشند منزل راستين است، و براى آنها كه درست دركش كنند جاى عافيت و
سلامت، و براى آنان كه از آن توشه گيرند خانه توانگرى، سجده گاه پيامبران، فرودگاه
وحى الهى، نمازخانه فرشتگان، مسكن دوستان خدا و بازار تجارت اولياى اوست كه در اين
بازار، رحمت بدست آوردند و سود بهشت را بردند. جابر! چه كسى دنيا را مذمّت
مىكند؟» [2] سپس امام عليه السلام ادامه داد و به جابر فرمود:
اينك همراه من بيا. جابر مىگويد: همراه آن حضرت تا گورستان رفتم، آنجا بانگ بر
آورد:
«يا اهْلَ
التُرْبَةِ وَ يا اهْلَ الْغُرْبَةِ أمّا المَنازِلُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أمّا
المَواريثُ فَقَدْ قُسِمَت وَامَّا الأزْواجُ فَقَدْ نُكِحْنَ. هذا خَبَرُ ما
عِنْدنا، فَما خَبَرُما عِنْدَكُمْ؟ ... لَوْ أُذِنَ لِلْقَومِ فى الكلامِ،
لَقالوا: انّا وَجَدنا خَيْرَالزّادِ التَّقْوَى
؛ اى خاك
نشينان، اى دورافتادگان، بعد از شما خانههايتان را اشغال نموده و اموالتان را
قسمت كردند و زنهايتان را به شوهر زنى گرفتند. اين خبرى است كه ما داريم، شما چه
خبر داريد؟
آنگاه اندكى
سكوت كرد و سر برداشته و فرمود: قسم به آنكه آسمان را برافراشته و زمين را گسترده
اگر اينان اجازه سخن گفتن داشتند، مىگفتند: ما دريافتيم كه بهترين توشه، تقواست».
[3]