responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 27

صاحب جواهر بعد از اينكه نظر به غير وجه و كفّين را در حال اختيار جايز نمى‌داند مى‌فرمايد:

اجماعاً بل ضرورة من المذهب و الدّين، در ادامه در مورد وجه و كفين مى‌فرمايد: جماعتى نظر به وجه و كفين را بدون تلذذ و ريبه اجازه داده‌اند و بعضى مطلقاً اجازه نداده‌اند و در آخر كلامش قول به تفصيل را نقل كرده و مى‌فرمايد:

فهو أضعف قول فى المسألة (اگر چه محقق اين نظر را پذيرفته است). [1]

اقوال عامّه:

از عبارات اهل سنّت معلوم مى‌شود كه آنها هم مثل ما سه قول دارند، ابن قدامه كلامى از «احمد بن حنبل» نقل كرده و مى‌گويد:

قال احمد: لا يأكل مع مطلّقته هو أجنبيٌّ لا يَحِلَّ له أَن ينظُر اليها كيف يأكل معها ينظر الى كفّها (معمولًا با دست غذا مى‌خوردند) لا يحلّ له ذلك (معلوم مى‌شود كه احمد حنبل اجازه نگاه به كفّين را نداده).

در ادامه ابن قدامه از قول قاضى چنين نقل مى‌كند:

و قال القاضى يحرم عليه النظر الى ما عدا الوجه و الكفّين لانّه عورة و يباح له النظر اليها (وجه و كفّين) مع الكراهة إذا امِنَ الفتنة و نظر لغير شهوة و هذا مذهب الشافعى لقول اللّه تعالى و لا يبدين زينتهنّ إلّا ما ظهر منها قال ابن عباس: الوجه و الكفين (كه از ابن عباس نقل مى‌كند ولى معلوم نيست نظر خودش است يا از پيامبر نقل مى‌كند البتّه عامّه نظر صحابه را تقريباً حجّت مى‌دانند).

در ادامه ابن قدامه با احمد هم صدا شده و به بعضى از آيات و روايات استدلال مى‌كند:

و عن على عليه السلام قال: قال لى رسول اللّه صلى الله عليه و آله لا تتّبع النّظرة النظرة

(نگاه پشت سر هم نكن)

فانّما لك الأولى و ليست لك الآخرة

، (اين تعبير اشاره به قول سوّم است). [2]

ادلّه:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ‌]

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ‌ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ‌ ... وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»‌ [3].

از جمله‌ «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»‌ وجه و كفين را اجمالا استفاده مى‌كنيم، چون قدر متيقّن از آن وجه و كفّين است و خصوص سرمه چشم و لازمه‌اش- چشم فقط- و يا انگشتر و لازمه‌اش- انگشت به تنهايى- را احدى نگفته است، پس وجه و كفّين قدر متيقّن است.

إن قلت: اين آيه در مورد مسئله حجاب است نه در مورد جواز نظر، آيا مى‌توان از مسئله حجاب جواز نظر را استفاده كرد؟

قلنا: بله ملازمه عرفى دارد يعنى اگر اجازه داده‌اند كه در مقابل مردم وجه و كفين باز باشد و پوشاندن آن لازم نباشد به اين معنى است كه نگاه كردن هم جايز است، و نمى‌شود به زن بگويند صورتت را باز كن و به مرد بگويند نگاه نكن و جدا كردن اين دو از هم خلاف عرف است. البتّه ملازمه عقلى نيست چون هيچ مانعى ندارد كه عقلا به زن بگويند وجه و كفّين را بپوشان و به مرد بگويند نگاه نكن.

2- رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده است:

بحث سنّت و روايات بعد خواهد آمد ولى در اينجا خصوص رواياتى كه در تفسير آيه آمده و هشت روايت است مطرح مى‌شود و چون روايات متضافر است نياز به بررسى اسناد ندارد.

* ... عن زرارة، عن أبي عبد اللّه عليه السلام فى قول اللّه عزّ و جلّ‌ «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»‌

قال عليه السلام: الزّينة الظّاهرة الكحل و الخاتم‌

(سرمه كه نمايان باشد چشم هم نمايان است و اگر انگشتر هم نمايان شد انگشت هم نمايان مى‌شود و كسى هم خصوص چشم و انگشت را نگفته است پس استفاده وجه و كفّين مى‌كنيم و وقتى پوشاندن آن لازم نيست نظر به آن جايز است). [4]

* ... عن مسعدة بن زياد

(سند حديث مشكل دارد)

قال: سمعت جعفراً و سُئلَ عمّا تظهر المرأة من زينتها قال: الوجه و الكفّين‌

(متن آيه قرآن در حديث نبود ولى از تعبير معلوم مى‌شود كه ناظر به تفسير آيه است). [5]

* ... عن الفضيل قال سألت أبا عبد اللّه عليه السلام عن الذراعين من المرأة هما من الزنية الّتي قال اللّه: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»‌؟ قال:

نعم و ما دون الخمار

(يعنى موهاى سر)

من الزينة و ما دون السوارين‌

(بالاتر از دستبند و از اينجا معلوم مى‌شود كه صورت و كفّان براى نظر مجاز هستند.

در اين روايت امام زينت باطن را تفسير مى‌كند كه از آن‌


[1] ج 29، ص 75.

[2] مغنى، ج 7، ص 460.

[3] آيه 31، سوره نور.

[4] ح 3، باب 109 از ابواب مقدّمات نكاح.

[5] ح 5، باب 109 از ابواب مقدّمات نكاح.

اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 27
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست