اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 96
وصيّت پدرش «قُصىّ» با برادر وى «عبدالدّار» بود. ولى پس از فوت اين دو برادر
فرزندان آنان در تصدّى مناصب با يكديگر به نزاع پرداختند.
دو تن از فرزندان عبد مناف به نامهاى هاشم و عبدشمس دو برادر دو قلوى به هم
چسبيده بودند كه هنگام تولّد، انگشت هاشم به پيشانى برادرش عبدشمس چسبيده بود.
موقع جدا كردن خون زيادى جارى شد و مردم آن را به فال بد گرفتند. [1]
در تاريخ فرزندان هاشم به «بنىهاشم» و فرزندان عبد شمس به «بنىاميّه» شناخته
مىشوند.
جوانمردى و كرم هاشم و بذل و بخششهاى وى در بهبود وضع زندگى مردم و گامهاى
برجسته او در بالا بردن بازرگانى مكّيان و پيمانى كه در اين رابطه با امير غسّان
بست، و همچنين پىريزى مسافرت قريش در تابستان به سوى شام و در زمستان به سوى يمن،
محبوبيّت فوق العادهاى را برايش به ارمغان آورده بود.
«اميّه» فرزند عبدشمس- برادرزاده
هاشم- از اين همه موقعيّت و عظمت و نفوذ كلمه عمويش در ميان قبايل مختلف رشك
مىبرد و از اينكه نمىتوانست خود را در دل مردم جاى كند، به بدگويى از عمويش رو
آورد؛ ولى اين بدگويىها بيشتر بر عظمت و بزرگى هاشم افزود.
سرانجام «اميّه» كه در آتش حسادت مىسوخت، عموى خود را وادار كرد تا به اتّفاق
يكديگر نزد كاهنى (از دانايان عرب) بروند تا هر كدام مورد تمجيد او قرار گرفت،
زمام امور را به دست گيرد. اصرار «اميّه» موجب شد تا هاشم با دو شرط پيشنهاد
برادرزادهاش را بپذيرد.
اوّل آنكه: هر كدام كه محكوم شدند صد شتر در ايّام حج
قربانى كند.
دوم: شخص محكوم تا ده سال مكّه را ترك گفته و جلاى
وطن نمايد.
پس از اين توافق به نزد كاهن «عُسفان» (محلّى در نزديكى مكّه) رفتند، ولى
[1]. تاريخ طبرى، ج 2، ص 13 و كامل
ابن اثير، ج 2، ص 16.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 96