اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 683
در سن 36 سالگى و ابراهيم اشتر در سن 40 سالگى كشته شدند و عراق به دست
مروانيان افتاد.
وقتى كه سر بريده مصعب را نزد عبدالملك مروان نهادند، ابومسلم نخعى- مردى از
عرب- برخاست و گفت:
«من در همين دارالاماره ديدم كه سر
بريده حسين بن على عليه السلام را جلو ابن زياد نهادند، و چندى بعد سر بريده ابن
زياد را در همين نقطه جلوى مختار ديدم و مدّتى بعد سر مختار را نزد مصعب و اينك سر
مصعب را نزد تو مىبينم (تا روزگار با تو چه كند؟!)».
عبدالملك از شنيدن اين سخن، سخت به وحشت افتاد و دستور داد آن محل را ويران
كنند. [1]
يكسره مردى ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملك از روى پند
روى همين مسند و اين تكيهگاه
زير همين قبّه و اين بارگاه
بودم و ديدم برِ ابن زياد
آه چه ديدم كه دو چشمم مباد
تازه سرى چون سپر آسمان
طلعت خورشيد ز رويش نهان
بعد ز چندى سر آن خيره سر
بُد برِ مختار به روى سپر
بعد كه مصعب سر و سردار شد
دست خوش او سرِ مختار شد
اين سرِ مصعب به تقاضاى كار
تا چه كند با تو دگر روزگار!
***
تحليل و جمعبندى
چنان كه ملاحظه شد جوهره اصلى قيام مختار چيزى جز خونخواهىِ امام حسين عليه
السلام و انتقام از جانيان كربلا نبود و مختار به خوبى از عهده اين هدف برآمد.