اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 644
(سوگوارى كنيد!) بر فرزند پيامبر خدا
و فرزند وصىّ او، هرچند محلّ شهادت او از ما دور است».
آنگاه گفت: امروز اندوه ما را در سوگ ابى عبداللَّه عليه السلام تازه ساختى و
زخم هايى كه هنوز التيام نيافته بود، بار ديگر گشودى، سپس به من گفت: خدا تو را
بيامرزد، تو كيستى؟
گفتم، من بشير بن حذلم هستم كه مولايم على بن الحسين عليه السلام مرا به سوى شما فرستاد و او هم
اكنون با خاندان ابى عبداللَّه عليه السلام و زنانش در فلان مكان فرود آمدهاند.
***
بشير مىگويد: مردم مرا رها كردند و
به سرعت به مكانى كه كاروان در آنجا بود، به راه افتادند و من نيز با مركبم به
آنجا بازگشتم، ديدم سيل جمعيت راهها را بند آوردهاند. من از مركب پياده شدم و خود
را با زحمت به كنار خيمهها رساندم. ديدم على بن الحسين عليه السلام هنوز داخل
خيمه است، آن گاه از خيمه بيرون آمد، در حالى كه پارچهاى در دست داشت كه با آن
اشكهايش را پاك مىكرد. كسى چارپايهاى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى كه
پيوسته اشكهايش جارى بود و نمىتوانست جلوى گريهاش را بگيرد.
مردم كه اين صحنهها را ديدند، صداى گريه آنان بلند شد و از زنان و دختران
مدينه نيز ناله و شيون برخاست؛ مردم از هر سو به نزد آن حضرت مىآمدند و او را
تسليت مىگفتند و آن منطقه پر از شيون و غوغا شد.
امام عليه السلام با دست به مردم اشاره كرد كه ساكت شوند و مردم نيز آرام
گرفتند، سپس اين خطبه را ايراد فرمود: