اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 643
بشير مىگويد: بر اسبم سوار و با شتاب وارد مدينه شدم. هنگامى كه به مسجد
النبى صلى الله عليه و آله رسيدم صدايم را به گريه بلند كردم و آنگاه چنين سرودم:
يا أَهْلَ يَثْرِبَ لامُقامَ لَكُمْ بِها
قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعي
مِدْرارُ
الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ
وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناةِ
يُدارُ
«اى مردم مدينه، ديگر مدينه جاى ماندن
شما نيست، زيرا حسين (آقاى شما) كشته شد كه اشك من اين گونه سرازير است.
پيكر او در كربلا به خاك و خون غلطيده و سر مقدسش بالاى نيزه، شهر به شهر
گردانده شد».
سپس گفت: اين على بن الحسين عليه السلام است كه با عمهها و خواهرانش در
آستانه شهر فرود آمدهاند و من فرستاده او هستم تا ماجرا را به اطلاع شما برسانم.
با اين سخن، حتّى زنان مدينه از خانههايشان با موهاى پريشان بيرون ريختند و
درحالى كه از شدّت مصيبت صورتهاى خود را مىخراشيدند و بر چهرههاى خود لطمه
مىزدند، صدا به گريه و زارى بلند كردند. هيچ مرد و زنى را گريانتر از آن روز
نديدم و بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله روزى تلختر از آن روز بر
مسلمانان نگذشت