؛ اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مىكنى؟ مگر نمىدانى كه كشته شدن (در
راه خدا)، عادت (ديرين) ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست».
پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملًا شكست خورده بود، دستور داد على بن
الحسين و همراهانش را درخانهاى كنار مسجد اسكان دهند. [2]
***
آيا با هيچ قلم و بيانى ممكن است ارزش
و عظمت اين سخنان را در آن مجلس كه گروهى حاضر بودند ترسيم كرد؟ به يقين اين سخنان
زبان به زبان مىگشت و سراسر كوفه را فرا گرفت و به بيرون آن نيز منتقل شد و تأثير
خود را در داورى مردم درباره عظمت خاندان على عليه السلام و خباثت دشمنان آن گذاشت
و بار ديگر بذر انقلاب را بر ضد آلاميه در همه جا پاشيد.
9- اين لبان را رسول خدا مىبوسيد!
مرحوم علامه مجلسى مىنويسد: از سعيد بن معاذ و عمرو بن سهل نقل شده است كه در مجلس ابن زياد حاضر بوديم و مشاهده
كرديم كه عبيداللَّه با چوبدستىِ خود به چشمها و لبان امام حسين عليه السلام مىزد
و نسبت به آن حضرت جسارت مىكرد؛ زيد بن ارقم (صحابى رسول خدا) حاضر بود، با ديدن اين صحنه گفت: اى ابن
زياد
[1]. ارشاد مفيد، ص 473- 474 و ملهوف
(لهوف)، ص 202 (با مقدارى تفاوت) همچنين رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج 4، ص 350.