اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 574
شد و خانوادهاش به اسارت گرفته شد. من پسر كسىام كه با آزار و شكنجه به
شهادت رسيد و همين افتخار ما را كافى است!
اى مردم! شما را به خدا سوگند! آيا قبول داريد كه همين شما بوديد كه به پدرم
نامه نوشتيد (و او را براى آمدن به كوفه دعوت كرديد) ولى با او به نيرنگ عمل
كرديد. با او با جان خويش عهد و پيمان بستيد و بيعت نموديد، آنگاه او را تنها
گذاشته و با وى پيكار كرديد؟!
خداوند شما را به خاطر توشه بدى كه براى خود از پيش فرستاديد و تصميم بدى كه
(در زندگى) گرفتيد، نابود كند. شما با چه چشمى مىخواهيد به پيامبر خدا بنگريد آن
زمان كه (در قيامت) به شما مىگويد: شما خاندان مرا كشتيد و حريم مرا مورد هتك و
بىاحترامى قرار داديد، شما از امت من نيستيد».
«حذيم» مىگويد: با اين خطابه، صداى
گريه مردم بلند شد و مردم به يكديگر مىگفتند: نابود و بدبخت شديد، ولى خودتان
نمىدانيد!
امام سجاد عليه السلام در ادامه فرمود: «خداوند بيامرزد، آن كس كه نصيحت و
اندرز مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره تقواى الهى و درباره رسولش و اهلبيت پيامبر
صلى الله عليه و آله بهخاطر بسپارد؛ چرا كه رسولخدا صلى الله عليه و آله براى
مااسو وسرمشق نيكو وارزشمندى است».
مردم همگى فرياد زدند: اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله همه ما گوش به
فرمان و مطيع توايم و حافظ و نگهبان جان و مال شما هستيم؛ هرگز از شما روى گردان
نيستيم، به ما فرمان بده- خدايت رحمت كند- كه ما با هر كس تو بجنگى، مىستيزيم و
با هر كس كه آشتى نمايى، صلح مىكنيم، و كسانى كه به شما و ما ستم كردند و ظلم روا
داشتند را مجازات خواهيم نمود!!