اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 572
گرفتيد؟ و چه خونهايى را بر زمين ريختيد؟ و چه بزرگانى را مورد ستم قرار
داديد؟ و چه كودكانى را غارت كرديد؟ و چه اموالى را به يغما برديد؟ شما بهترين
مردان- بعد از وجود مبارك پيامبر- را به شهادت رسانديد؛ (به گونهاى بىرحمى كرديد
كه گويا) عاطفه و مهربانى از دلهاى شما ريشه كن شد. ولى آگاه باشيد كه حزب خدا پيروز است و حزب شيطان زيانكارند».
آنگاه اين اشعار را خواند:
قَتَلْتُمْ أَخي صَبْراً فَوَيْلٌ لِأُمِّكُمُ
سَتُجْزَوْنَ
ناراً حَرُّها يَتَوَقَّدُ
سَفَكْتُمْ دِماءً حَرَّمَ اللَّهُ سَفْكَها
وَحَرَّمَهَا
الْقُرآنُ ثُمَّ مُحَمَّدُ
أَلا فَابْشِرُوا بِالنَّارِ إِنَّكُمْ غَداً
لَفي قَعْرِ نارٍ
حَرُّها يَتَصَعَّدُ
وَإِنّي لَأَبْكي في حَياتِي عَلى أَخي
عَلى خَيْرِ
مَنْ بَعْدَ النَّبِيِّ سَيُولَدُ
بِدَمْعٍ غَزيرٍ مُسْتَهَلٍّ مُكَفْكَفٍ
عَلَى الْخَدِّ
مِنِّي دائِبٌ لَيْسَ يَجْمَدُ
«شما برادر مرا با شكنجه كشتيد، پس
واى بر مادرتان، به زودى با آتشى كه حرارتش شعله مىكشد، كيفر خواهيد ديد.
شما خونهايى را كه خدا و قرآن و محمد آنها را محترم شمردند، بر زمين ريختيد.
شما را به آتشى در قيامت بشارت مىدهم كه از ژرفاى دوزخ زبانه مىكشد.
من (پس از اين) در تمام مدت عمرم بر برادرم- كه از بهترينها بعد از رسول خدا
بود- گريه و سوگوارى مىكنم.
آن هم گريستنى با قطرات فراوان اشك كه پيوسته بر چهرهام مىغلطد و هرگز خشك
نشود».
راوى اين ماجرا مىگويد: مردم همراه با گريه، ضجّه و ناله مىزدند؛ زنان
موهايشان را پريشان كردند و خاك بر سر و روى خويش ريختند و صورتهاى خود را
خراشيدند و به آن ضربه مىزدند ... به هر حال، هيچ زن و مردى گريانتر از آن روز
ديده نشد. [1]