اين همان قساوت و وحشىگرى عصر جاهليت
بود كه توسط حاكمان بنىاميّه كه بازماندگان عصر جاهليت عرب بودند، به محيط اسلام
بازگشته بود و شبيه آن در تاريخ كمتر ديده شده است، اى كاش اين جانيان سرافكنده،
بودند و امروز مىديدند كه زيارت مرقد نورانى آن امام همام عليه السلام كه چنان
جسمى را در بر گرفته، آرزوى ميليونها ميليون مسلمان جهان است.
136- فرستاده شدن سر امام عليه السلام به سوى كوفه
«ابن سعد» براى اينكه خبر پيروزى
ظاهرى خويش را هر چه زودتر به عبيداللَّه بن زياد برساند در عصر همان روز عاشورا
سر امام عليه السلام را توسط «خولى بن يزيد» و «حميد بن مسلم» به كوفه فرستاد.
خولى كه حامل خبرى عظيم بود خود را با شتاب به كوفه رساند و جلو دارالاماره
آمد و چون در قصر را بسته يافت به ناچار به سوى خانه خود رفت و سرِ امام را زير
طشتى قرار داد و به نزد همسرش- نوار دختر مالك بن عقرب حضرمى- رفت.
«نوار» از وى سؤال كرد: چه خبر؟ گفت:
«جِئْتُكِ بِغِنَى الدَّهْرِ
؛ ثروت دنيا را برايت آوردهام!» اينك سر حسين عليه السلام در خانه توست!
گفت: شگفتا! مردم زر و سيم به خانه مىآورند، تو سر پسر دختر پيامبر صلى الله
عليه و آله را.
«لا، وَاللَّهِ لا يَجْمَعُ رَأْسِي وَرَأْسُكَ بَيْتٌ أَبَداً
؛ نه به خدا سوگند، هرگز سر من و تو در زير يك سقف جمع نخواهد شد».
اين گفت و از اتاق بيرون آمد، مشاهده كرد نورى از آسمان تا زير آن طشت كشيده
[1]. بحارالانوار، ج 45، ص 59 و اعيان
الشيعة، ج 1، ص 612.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 543