؛ اى كوفيان! رويتان زشت و سياه باد! و غم و اندوه قرينتان، و به سختى و مرگ
گرفتار شويد! شما ما را مشتاقانه براى فريادرسى خود خوانديد، ولى چون به سوى شما
آمديم، شمشيرى كه در دستان ما بود، بر ضدّ ما به كار بستيد. و آتشى كه ما بر ضدّ
دشمنان شما و خود افروخته بوديم، آن را در برابر ما شعلهور ساختيد! بدون آنكه از
ما گناهى نسبت به شما سرزده باشد. عداوت و دشمنى را بر صلح و آشتى برگزيديد، و به
دشمنى با ما شتافتيد و با غوطهور شدن در فساد، بيعتى را كه با ما بسته بوديد، رها
ساخته و- از روى جهل و نادانى و پيروى گمراهانه از سركشان امّت و بازماندگان احزاب
جاهليّت و دورافكنان كتاب الهى- آن را شكستيد.
آرى، شما همان كسانى هستيد كه دست از يارى ما برداشتيد و ما را به كشتن داديد.
لعنت خدا بر ظالمان باد!». [1]
***
همه مىدانيم كوفيان با نماينده امام
عليه السلام بيعت كرده بودند و در نامههاى خود وعده هرگونه همكارى و ايثار و
فداكارى داده بودند، امّا اين گروه سست و ناتوان و نادان و بىاراده، همين كه با
نخستين مشكل يعنى تهديدهاى ابن زياد روبه رو شدند، همه چيز را به فراموشى سپردند؛
نه تنها پيمانها را شكستند و دست از يارى امام عليه السلام برداشتند، بلكه شمشيرى
كه براى يارى او آماده كرده بودند به روى او كشيدند و آن را به خون او آغشته كردند!