اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 472
ايشان در ظهر روز عاشورا به محضر امام عليه السلام آمد و عرض كرد: اى
اباعبداللَّه! جانم به فدايت، مىبينم اين گروه به تو نزديك شدهاند. به خدا
سوگند! پيش از تو، من بايد كشته شوم! ولى دوست دارم چون خداوند را ملاقات مىكنم،
اين آخرين نماز را- كه وقتش رسيده است- با تو خوانده باشم.
؛ از اين گروه بخواهيد از ما دست بشويند تا نماز گزاريم».
حصين بن تميم (يكى از فرماندهان سپاه يزيد) فرياد برآورد
كه: «نماز شما پذيرفته نيست!!». «حبيب بن مظاهر» در پاسخش گفت: «اى حمار!
مىپندارى كه نماز از آل رسول خدا پذيرفته نيست و نماز تو پذيرفته است». [1]
در روايتى ديگر از ابومخنف مىخوانيم: امام حسين عليه السلام (به جاى حجّاج بن مسروق،
مؤذّن رسمى خود) اذان گفت و چون از آن فارغ شد، فرياد برآورد:
؛ واى بر تو! اى ابن سعد؛ آيا احكام و دستورات اسلامى را فراموش كردهاى؟ چرا
در اين هنگام دست از جنگ نمىكشى تا نماز به پا داريم و شما نيز نماز بخوانيد و
آنگاه به نبرد ادامه دهيم؟».