اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 444
85- مسلم بن عوسجه
وى مردى شجاع و مقيم كوفه بود واز جمله كسانى بود كه براى امام حسين عليه
السلام نامه نوشته و آن حضرت را به كوفه دعوت نموده بود.
مسلم پس از ورود ابن زياد به كوفه و شهادت مسلم بن عقيل به همراه اهل و عيالش
از كوفه خارج شد و به آن حضرت پيوست و تا آخرين قطره خون خود وفادار ماند.
عمرو بن حجاج كه در ميسره لشكر ابن سعد قرار داشت، بر ميمنه سپاه امام- كه
زهير بن قين فرماندهى آن را به عهده داشت- حملهور شد. در اين درگيرىِ سخت مسلم بن
عوسجه حضور داشت و با تمام وجود مىجنگيد و در گرماگرم مبارزه تحسين برانگيزش اين
رجز را مىخواند:
إنْ تَسْألُوا عَنِّي فَإنّي ذُو لَبَدٍ
مِنْ فَرْعِ
قَوْمٍ مِنْ ذُرى بَنِي أسَدٍ
فَمَنْ بَغانِي حائدٌ عَنِ الرَّشَدِ
وَ كافِرٌ
بِدِينِ جَبَّارٍ صَمَدٍ
«اگر از من مىپرسيد من دلاورى از
برگزيدگان بنىاسدم، كسى كه بر من ستم نمايد از راه سعادت جدا گشته و به دين خداى
جبار و بىنياز كافر شده است». [1]
چون تب جنگ فروكش كرد حاضران ديدند كه مسلم بن عوسجه با تن خونآلود بر روى
خاك افتاده است، و حسين بن على عليه السلام به اتفاق حبيب بن مظاهر به بالين وى
حاضر شده است.
امام عليه السلام خطاب به وى كه هنوز رمقى داشت، فرمود:
«رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ!
«مِنْهُمْ مَّنْ
قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَّنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ خدا ترا رحمت كند اى مسلم! بعضى از آنان (مؤمنين) به
پيمان خود (شهادت در راه خدا) عمل كردند و بعضى از آنان در حال انتظار به سر
مىبرند و عهد و پيمان خود را تغيير ندادهاند». [2]