؛ دروغ مىگويى، زيرا من به سوى خداى بخشنده و كريم كه فرمانش مطاع و
شفاعتپذير است مىروم، تو كيستى؟».
عبداللَّه گفت: من ابن حوزه هستم.
امام دستانش را به سوى آسمان گرفت و به تناسب نامش وى را چنين نفرين كرد:
«أللَّهُمَّ حُزْهُ إلَى النَّارِ
؛ خدايا او را در آتش افكن».
آن مرد به خشم آمد و بر اسبش تازيانهاى زد كه ناگاه اسب او رم كرد و بر زمين
سقوط كرد و در حالى كه پايش به ركاب گير كرده بود بدنش به اين طرف و آن طرف برخورد
مىكرد تا سرانجام بدن نيمهجانش در خندق آتش افتاد. [1]
82- ابوشعثاء كندى
نام وى يزيد بن زياد است؛ او ابتدا در سپاه ابن سعد بود، ولى چون كار به جنگ انجاميد به جانب امام
عليه السلام آمد.
جالب آنكه وى قبل از حر به سپاه امام ملحق شد و ابتدا سواره به ميدان رفت ولى
چون اسبش را پى كردند به خيمهها برگشت و در جلو خيمهها زانو زد و از آنجا كه
تيرانداز ماهرى بود صد تير به سوى سپاه ابن سعد پرتاب نمود.