؛ اى فرزدق! اينان گروهى هستند كه پيروى شيطان را پذيرفتند و اطاعت خداى رحمان
را رها كردند و در زمين فساد را آشكار ساختند و حدود الهى را از بين بردند و
بادهها نوشيدند و دارايىهاى فقيران و بيچارگان را ويژه خود ساختند و من از هر كس
به يارى دين خداوند و سربلندى آيينش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آيين خداوند
پيروز باشد». [1]
فرزدق با شنيدن اين سخن برگشت و رفت.
***
اين سخن به خوبى نشان مىدهد كه امام
عليه السلام روى حمايت و وفادارى مردم كوفه به هيچ وجه حساب نمىكرد، بلكه رفتن به
سوى سرزمينى كه شهادت او در آن، موج عظيمى را در جهان اسلام بيندازد، و پايههاى
قدرت ظالمان فرومايه را متزلزل كند وظيفه خود مىدانست، و الّا سزاوار بود با
شنيدن سخن فرزدق و با جوابى كه خود به او داد، مسير خويش را تغيير داده به مكّه
بازگردد، يا راه ديگرى را در پيش گيرد.
و به تعبير ديگر، امام عليه السلام مبارزه با كسانى كه اطاعت شيطان را بر
اطاعت خدا مقدّم شمرده، و حدود الهى را تعطيل، و فسق و فجور را آشكار ساخته، و
حقوق مستضعفان را پايمال كرده بودند، وظيفه اصلى خود مىدانست؛ به هر قيمتى كه
تمام شود و هر بهايى كه لازم است براى آن بپردازد!
42- نامه ديگر از امام عليه السلام در پاسخ مردم كوفه
چون امام عليه السلام به وادى «حاجز بطن الرمّه» [2] رسيد، نامهاى توسّط «قيس بن مسهّر صيداوى»
براى كوفيان فرستاد كه مضمون آن چنين است: