اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 347
دردمندانه صدا زد:
«واحسيناه، وا اسفاه على الحسين»
. و نيز روايت شده است: عبداللَّه بن عبّاس، براى جلوگيرى از حركت امام عليه
السلام به سمت كوفه، بسيار پافشارى كرد. امام عليه السلام براى آرام كردن وى به
قرآن تفأّل زد و اين آيه آمد: « «كُلُّ
نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ»؛ هر كسى مرگ را مىچشد و شما پاداش خود را خواهيد گرفت!». [1]
امام عليه السلام افزود:
« «إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ ما از آن خداييم و به سوى او باز مىگرديم». [2]
«صَدَقَاللَّهُ
وَرَسُولُه
؛ خدا و پيامبرش راست فرمودند».
سپس فرمود:
«يَا ابْنَ عَبَّاسِ فَلا تُلِحَّ عَلىَّ بَعْدَ هذا فَإِنَّهُ لا مَرَدَّ
لِقَضاءِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ
؛ ابن عبّاس! ديگر پس از اين پافشارى مكن كه فرمان و قضاى خداوند برگشت
ندارد!». [3]
***
اين تعبيرات به وضوح نشان مىدهد كه
امام عليه السلام يك مأموريّت الهى در اين حركت داشت كه از سوى خداوند و پيامبر
صلى الله عليه و آله به او ابلاغ شده بود، و در آن مسير با عزم راسخ گام بر
مىداشت.
ولى امثال ابن عبّاس كه از مسائل پشت پرده غيب بى خبر بودند به گونهاى ديگر
به مسأله نگاه مىكردند، و پيمودن طريق عافيت و تسليم شدن در برابر بيعت يزيد را-
از سر خيرخواهى- ترجيح مىدادند!
در ضمن، اين نكته نيز از سخن بالا استفاده مىشود كه امام عليه السلام
مىدانست- به فرض محال- هرگاه تن به چنين بيعت ننگينى مىداد، آنها دست از حضرتش
بر نمىداشتند، در كمين بودند و از هر فرصتى براى قتل او استفاده مىكردند زيرا
حضرت را خطر مهمّى براى خود مىدانستند وراستى هم چنين بود!