. «امّا بعد: خداوند محمّد صلى الله عليه و آله را بر خلقش برگزيد و او را به
پيامبرى خود گرامى داشت، و براى انجام رسالتش وى را انتخاب كرد، سپس او را به نزد
خويش برد، در حالى كه حقّ خيرخواهى بندگان را ادا كرده بود و رسالتش را به درستى
ابلاغ نمود. (سپس افزود):
ما خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و اوصيا و وارثان او و شايستهترين مردم
به جانشينى وى بوديم، ولى قوم ما، ما را (به ناحق) كنار زدند و ما نيز (به ناچار)
پذيرفتيم، چرا كه تفرقه را ناخوش داشته و عافيت (سلامت دين و امّت اسلامى) را دوست
داشتيم. در حالى كه ما به يقين مىدانستيم از كسانى كه بر اين مسند تكيه زدند،
سزاوارتريم ....
اكنون فرستاده خود را با اين نامه به سوى شما اعزام كردم و من شما را به كتاب
خدا و سنّت پيامبرش فرا مىخوانم، چرا كه (اين گروه) سنّت پيامبر صلى الله عليه و
آله را از بين برده و بدعت (در دين) را احيا كردند، اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم
را اطاعت كنيد، شما را به راه راست هدايت مىكنم.
بصره از مراكز حسّاس عراق بعد از كوفه
بود و امام عليه السلام دوستان فراوانى در آنجا داشت هر چند دشمنان و مخالفان نيز
كم نبودند، شايد امام عليه السلام مىخواهد با اين نامه آنها را بيازمايد و روحيّه
سران آنان را كشف كند، يا لااقل از مخالفت صريح آنها جلوگيرى فرمايد.
به هر حال تصريح امام عليه السلام به اين كه هدف احياى اسلام و سنّت پيامبر
صلى الله عليه و آله و كنار زدن سنّت شكنان ظالم و غاصب است، نشان مىدهد كه شعار
حضرت عليه السلام در اين حركت از آغاز چه بوده و چه هدفى را دنبال مىكرد.