. «اى ابن عبّاس! تو پسر عموى پدر منى، و از آن زمان كه تو را شناختم همواره،
به خير و نيكى فرمان مىدادى؛ تو با پدرم (اميرمؤمنان عليه السلام) همراه بودهاى
و از بيان گفتار درست، نزد او نيز- به هنگام مشورت- دريغ نمىورزيدى. آن حضرت با
تو مشورت مىكرد و تو نيز سخن صحيح و درست را بيان مىكردى. پس در پناه و حمايت
خداوند به مدينه برو؛ و خبرها و گزارشها را از من پنهان مكن. من در اين حرم امن
الهى مىمانم و تا آنگاه كه مردمش مرا دوست داشته و ياريم كنند، خواهم ماند و هر
گاه مرا رها كنند (و احساس كنم امنيّت حرم در خطر مىافتد) به جاى ديگر خواهم رفت،
و به سخن ابراهيم عليه السلام- آنگاه كه در آتش افكنده شد- پناه مىبرم كه گفت:
«حَسْبِىَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ
؛ خدا مرا كافى است و او بهترين حامى من است». در نتيجه، آتش بر او سرد و سالم
گرديد».
در اين هنگام ابن عبّاس و ابن عمر هر دو به شدّت گريستند و امام عليه السلام
نيز براى مدّتى با آنها گريست؛ سپس با آن دو خداحافظى كرد و عبداللَّه بن عمر و
ابن عبّاس
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 340