معاويه از يك سو مىدانست اگر مدينه-
يعنى كانون هدايتهاى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و مركز بزرگان اسلام اعمّ
از مهاجران و انصار و فرزندان آنها- با فرزند او بيعت نكند كار او سامان نمىگيرد
و مناطق ديگرى كه بيعت كردهاند تدريجاً باز مىگردند، لذا سعى داشت به هر حيلهاى
شده براى يزيد بيعت بگيرد: از طريق تطميع، تهديد، فريب و نيرنگ و هر وسيله ممكن
ديگر. ولى كسى كه نقشههاى او را نقش بر آب كرد و او را در رسيدن به مقصود ناكام
گذاشت، امام حسين عليه السلام بود كه در جلسات تبليغى معاويه حضور مىيافت و با
فصاحت و بلاغت و شجاعتى كه از پدر بزرگوارش على عليه السلام به ارث برده بود، دهان
معاويه را مىبست و نيرنگ او را براى همه مردم فاش مىساخت.
13- خطبهاى بسيار مهمّ و سرنوشتساز
سُليم بن قيس روايت كرده است كه: «يك سال قبل از مرگ معاويه، امام حسين عليه
السلام به اتّفاق عبداللَّه بن عبّاس و عبداللَّه بن جعفر به حج رفت. در اين سفر
امام عليه السلام مردان و زنان بنى هاشم و خادمان آنها را و از انصار هر كس را كه
با امام عليه السلام و اهل بيتش آشنا بود جمع كرد. سپس به سراغ اصحاب رسول خدا-
آنها كه به درستى و تقوا معروف بودند، و در موسم حج حضور داشتند- فرستاد و همه
آنها را در منا جمع فرمود. در نتيجه جمعيّتى بيش از هفتصد نفر در آن مكان اجتماع
كردند كه اكثر آنها از تابعين و حدود دويست نفر نيز از اصحاب رسول خدا صلى الله
عليه و آله بودند. امام حسين عليه السلام برخاست و ميان آنان خطبهاى ايراد كرد.
پس از حمد و ثناى الهى فرمود: