؛ از حسين بن على عليه السلام، به معاوية بن ابى سفيان؛ امّا بعد! گذر كاروانى
به ما افتاد كه از يمن همراه با اموال، پوشاك، عنبر و عطريّات، به سوى تو مىآمد،
تا آنها را در خزانه دمشق جاى دهى و فرزندان پدرت را با آن سير كنى. من بدانها
نياز داشتم، از اين رو آنها را تصرّف كردم. والسلام». [1]
***
معاويه با شنيدن اين خبر سخت برآشفت؛
به خصوص اين كه فزونى اموال بنى هاشم را خطرى براى خود مىديد ولى چارهاى جز سكوت
نداشت.
5- ملاقات با حسين ممنوع!
بلاذرى دانشمند معروف اهل سنّت نقل مىكند: وليد بن عتبه (فرماندار مدينه)
مانع ملاقات مردم عراق با امام حسين عليه السلام شده بود. امام عليه السلام به
وليد فرمود:
؛ اى كسى كه به خويشتن ستم نموده، و پروردگارت را نافرمانى كردهاى! چرا مانع
ملاقات من با مردمى مىشوى كه قدر و منزلت مرا مىشناسند، در حالى كه تو و عمويت (معاويه)
نسبت به آن جايگاه جاهليد؟».
وليد در پاسخ گفت: اى كاش حلم و بردبارى ما در برابر تو، سبب نشود كسانى غير
از ما نسبت به تو دست به كار جاهلانهاى بزنند. تندىهاى زبانت را مىبخشم تا
زمانى كه دست به اقدامى نزنى؛ كه در آن صورت كارى مخاطرهآميز انجام دادهاى و اگر
مىدانستى كه پس از ما چه بر تو خواهد گذشت (چرا كه همه مثل من بردبار نيستند)
[1]. شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد،
ج 18، ص 409 و ناسخ التواريخ، ج 1، ص 195.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 278