اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 151
كيان اسلام و مسلمين دعوت مىكرد، كمتر گوش شنوايى وجود داشت.
هنگامى كه «سفيان بن عوف» به شهر انبار حمله كرد و تعدادى از مردان و زنان بى
گناه را بيرحمانه به قتل رساند، امام عليه السلام در واكنشى شديد نسبت به اين
اعمال وحشيانه به سربازان بى اراده خويش خطاب كرد و فرمود:
؛ آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با اين گروه
(معاويه و حاكمان شام) فراخواندم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما نبرد كنند؛ با
آنها بجنگيد ... امّا شما هر كدام، مسئوليّت را به گردن ديگرى افكنديد، و دست از
يارى هم برداشتيد، تا آن كه مورد هجوم پى در پى دشمن واقع شديد و سرزمينهايتان از
دست رفت». [1]
«بُسر بن ارطاة» يكى از خونخوارترين
فرستادگان معاويه بود. وى حتّى به زنان و كودكان خردسال هم رحم نمىكرد.
ابوالفرج اصفهانى- مورّخ مشهور- در كتاب اغانى مىنويسد:
«معاويه، بُسر را بعد از داستان
حكميّت به قلمرو حكومت امام عليه السلام فرستاد و به وى فرمان داد تا در شهرهاى
مختلف گردش كند و هر كس از شيعيان و ياران امام را يافت، بكشد و اموالشان را غارت
كند و حتّى به زنان و كودكانشان رحم نكند». [2]
وقتى كه اميرمؤمنان عليه السلام قساوتها و بى رحمىهاى اين مرد را شنيد با
اين عبارت وى را نفرين كرد:
«بارالها! از او دينش را بازستان و
عقلش را قبل از مرگش زايل كن!».
دعاى امام به اجابت رسيد و او قبل از مرگش عقل خود را از دست داد و با نكبت و