3- قرآن در
مذمّت منافقان مىگويد: « (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا
يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ
يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ)؛ هنگامى كه به آنها گفته شود
بياييد تا رسول خدا براى شما طلب آمرزش كند، سرهاى خود را (به عنوان استهزا) تكان
مىدهند و آنها را مىبينى كه از سخنان تو اعراض مىكنند و تكبّر ميورزند».
[2] آيا قرآن كفّار و منافقان را به شرك دعوت مىكند؟
4- مىدانيم
قوم لوط كثيفترين امّتها بودند. ابراهيم (عليه السلام) شيخ الانبياء درباره آنها
شفاعت كرد (از خدا درخواست كرد كه به آنها مهلت بيشتر دهد، شايد توبه كنند) ولى
چون قابليّت شفاعت را به خاطر وقاحت بسيار از دست داده بودند، به ابراهيم گفته شد
دست از شفاعت آنها بردار! « (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ
إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ* إِنَّ
إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ* يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا
إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ)؛
هنگامى كه ترس ابراهيم (از مشاهده فرشتگان ناشناس) فرو نشست و بشارت (تولّد فرزند)
به او رسيد، درباره قوم لوط با ما گفتگو مىكرد (و شفاعت مىنمود) چرا كه ابراهيم
بردبار و دلسوز و توبهكار بود. (به او