شايد (ابلاغ) بعض آياتى را كه به تو وحى مىشود، ترك كنى (و به تأخير اندازى)؛
و سينهات از اين جهت تنگ (و ناراحت) شود كه مىگويند: «چرا گنجى بر او نازل
نشده؟! و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده است؟!» (نگران مباش! چرا كه) تو فقط
بيمدهندهاى؛ وخداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چيز است (؛ و به حساب آنان مىرسد)!
آيا مىگويند: «او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)»!
بگو: «اگر راست مىگوئيد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و
تمامكسانى را كه مىتوانيد- غير از خدا- (براى اين كار) دعوت كنيد»!
و اگر آنها دعوت شما را نپذيرفتند، بدانيد (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده؛
و هيچ معبودى جز او نيست! آيا با اين حال، تسليم مىشويد؟
شأن نزول:
درخواست برادرى با على عليه السلام
براى آيات فوق دو شأن نزول نقل شده، كه ممكن است هر دو صحيح باشد:
نخست اين كه، گروهى از رؤساى كفار «مكّه» نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده
گفتند: اگر راست مىگوئى كه پيامبر خدا هستى، كوههاى «مكّه» را براى ما طلا كن! و
يا فرشتگانى را بياور كه نبوت تو را تصديق كنند! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ
گفت. [1]
شأن نزول ديگرى، از امام صادق عليه السلام نقل شده، و آن اين كه: پيامبر به
على عليه السلام فرمود: من از خدا خواستهام ميان من و تو برادرى بر قرار سازد، و
اين درخواست قبول شد، و نيز خواستهام تو را وصى من كند، اين درخواست نيز اجابت
گرديد، هنگامى كه اين سخن به گوش بعضى از مخالفان رسيد (از روى عداوت و دشمنى)
گفتند: به خدا سوگند يك مَن خرما در يك مشك خشكيده، از آنچه محمّد صلى الله عليه و
آله از
[1] «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث؛
«بحار الانوار»، ج 9، ص 103 و 104.
اسم الکتاب : شان نزول آيات قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 279