اكنون بيا و بشنو، (از دليلهاى واهى آنها) و هر قدر عمر كنى دنيا شگفتى
تازهاى به تو نشان مىدهد! و اگر مىخواهى تعجب كنى از سخنان آنها تعجب كن (و
منطقشان را در باب خلافت ديگران بشنو).
اى كاش مىدانستم آنها به كدام سند استناد جستند؟ و بر كدام پشتوانهاى اعتماد
كردند؟ و به كدام دستاويز محكم چنگ زدند؟ و بر كدامين ذرّيّه جرأت كردند و مسلط
شدند؟ «چه بد مولا و ياورى، و چه بد مونس و معاشرى» و «چه جايگزينى بدى است براى
ستمكاران».
آنها پيشگامان را رها كرده و به سراغ دنبالهها رفتند، شانه را با دم معاوضه
كردند!
بينى گروهى كه (كار بد مىكنند) و گمان دارند كار خوب انجام مىدهند بر خاك
مذلت ماليده شود!
«آگاه باشيد اينها همان مفسدانند ولى
نمىفهمند».
واى به حال آنها! «آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر
است يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند؟! شما را چه مىشود؟ چگونه
داورى مىكنيد؟».