علّامه حلّى نيز در «تذكرة الفقهاء» تعبير مشابهى دارد؛ مىگويد: «إنّ المراد بالسّلطان هو الامام او حاكم الشّرع». [2]
شيخ طوسى در كتاب «نهايه» در مورد اجراى حدود نيز چنين مىنويسد: «فأمّا الحدود فليس يجوز لأحد إقامتها إلّا لسلطان الزّمان؛ اقامه حدود براى كسى جز سلطان وقت جائز نيست». [3]
امام شافعى، در كتاب معروف خود الامّ در باب خريدوفروش غير مجازى كه در ميان مردم صورت مىگيرد
به مسأله مراجعه به سلطان عطف توجّه مىكند و رجوع به حكومت (سلطان) در جهت احقاق
حق، را توصيه مىنمايد. [4]
وهبه زحيلى در كتاب الفقه الاسلامى و ادلّته مىنويسد:
«آنگاه كه اكثريت مسلمانان، با كسى
بيعت كردند، او واجب الاطاعه مىشود، زيرا پيامبر اكرم فرمود: «دست خدا با جماعت
است» ... و منشأ اين وجوب آيه 59 سوره نساء است كه مىفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ
أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و مراد از اولى الامر حاكمان و دانشمندان هستند، همانگونه كه مفسّران و صحابه
گفتهاند. [5]
فصل پنجم: پاسخ به شبهات
گرچه در اينجا مجالى براى ردّ شبهات و پاسخگويى مفصّل شبههها نيست، ولى ضمن
اشاره به برخى از شبههها به پاسخ كوتاه و اجمالى آنها نيز مىپردازيم.
مكتب سكولاريزم:
واژه سكولار به كسى گفته مىشود كه زندگى و قوانين لازم آن را فقط با ديد
دنيوى تفسير و تحليل كند. شايد براى واژه فوق در زبان فارسى معادلى كه جامعيّت و
هويت مفهومى و منطقى آن را بازگو كند نداشته باشيم، ولى عنوان «جدايى زندگى
اجتماعى از دستورات دينى» را تا حدّى مىتوان معادل آن دانست.
به هر حال، سكولاريزم به «جدايى دين از
سياست»، نظر دارد؛ به گونهاى كه هيچ يك از آن دو در
حوزه ديگرى حق دخالت نكند، تلقّى عمومى بر آن است كه سكولاريزم بيشتر به جدايى دين
از حوزه امور اجتماعى و سياست توجّه دارد، نه عكس آن.
اركان سكولاريزم:
سكولاريزم با توجّه به مبانى نظرى، داراى اركانى است از جمله: