اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 512
قائلين به جواز تقليد در اصول دين و ادلّه آنان:
فخر رازى نقل مىكند كه بسيارى از فقها معتقدند، مىشود در اصول دين نيز تقليد
كرد. [1] و آمدى
نيز مىنويسد: «حشويه» و «تعليميّه» [2] معتقدند در اصول دين، يعنى آنچه مربوط به اعتقاد به وجود
خدا و اينكه چه صفاتى بر او رواست و چه صفاتى نارواست، مىتوان تقليد كرد و حتّى
برخى از اين علما، مىگويند:
تقليد در اين مسائل بر مكلّف واجب است و نظر و تفكّر و اجتهاد در اين گونه
مسائل بر مكلّف حرام است! [3]
برخى از ادلّه اين گروه چنين است:
1. غزالى از قول كسانى كه معتقد به جواز تقليدند نقل مىكند كه به اين آيه
استدلال كردهاند: « «ما يُجادِلُ فِي آياتِ
اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا»؛ در آيات
خداوند، جز كافران جدال نمىكنند». [4]
همچنين از جدال در بحث «قَدَر» نهى شده است.
غزالى در پاسخ مىگويد: آنچه كه مورد نهى است جدال به باطل است، همانگونه در
ادامه آيه خداوند فرمود: « «وَ
جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»؛ براى محو حق به مجادله باطل پرداختند» وگرنه جدال و بحث غير باطل را خداوند
تأييد مىكند، آنجا كه مىفرمايد: «وَ
جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[5] و امّا نهى از جدال در مسأله «قَدَر» [6] يا براى اين است كه از طرق آيات و روايات
معتبر مسأله «قَدَر» روشن شده، لذا ديگر اجازه نمىدهد كه در آن ترديد كنند. يا
اينكه اين مسأله، مربوط به ابتداى اسلام بود و براى آنكه مخالفان نگويند هنوز
دينشان استقرار نيافته (و نمىدانند به چه چيز بايد معتقد باشند).
سپس مىافزايد: در برابر نظرات اين گروه، آياتى مثل «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[7] و «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»*[8] و «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ»[9]* وجود
دارد كه نهى از تقليد در عقايد (و امر به تحقيق) مىكند. [10]
در ارتباط با مسأله «قَدَر» مىتوان گفت: با توجّه به دشوارى اين مسأله، اجازه
ورود و غور، به افرادى كه بدون داشتن استعداد لازم و ابزارهاى مناسب دانش و تحقيق
وارد اين عرصه مىشوند، داده نشده است وگرنه در روايات اسلامى خود آن بزرگواران
مسائل قضا و قدر را براى جويندگانش توضيح مىدادند. [11]
3. از جمله دليل معتقدان به جواز تقليد در اصول دين اين است كه: در زمان رسول
خدا صلى الله عليه و آله گاه اعرابى
[2]. «تعليميّه» گروهى از
«اسماعيليّه» و مانند آنها بودند كه دليل عقل را معتبر نمىدانستند و معتقد بودند
كه فقط بايد با تعليم امام معصوم مسائل دين را فرا گرفت (الانساب سمعانى، ج 1، ص 468)
[3]. الإحكام فى اصول الأحكام، ج 4، ص 446.
شوكانى به ظاهريون نسبت داده كه معتقد به جواز تقليد در اصول ديناند (ارشاد الفحول، ج 2، ص 331).
[6]. در روايت آمده است كه وقتى
پيامبر صلى الله عليه و آله ملاحظه كرد، گروهى از صحابه در مسأله «قَدَر» سخن
مىگويند، فرمود: «انما هلك من كان قبلكم لخوضهم فى هذا». (الإحكام فى اصول الأحكام، ج 4، ص 448-
447).