responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 511

فهم اوست.

در پايان مى‌گويد: آنان كه معتقدند ايمان مقلّد كافى نيست، به كلامش نبايد توجّه شود. زيرا لازمه اين قول آن است كه اكثر مسلمين (كه ايمانشان تقليدى است) مؤمن نباشند. [1]

به نظر مى‌رسد سخن پايانى ابن حجر جاى تأمّل دارد، زيرا اكثر مسلمين، اصول مهم اعتقاداتشان تقليد صرف نيست؛ بدين معنا كه ممكن است برخى از توده‌هاى مردم، در ابتداى كار اساس اعتقاد خويش را از پدران گرفته باشند- همانگونه كه احكام فرعى را نيز به تبعيّت آنان انجام مى‌دهند- ولى پس از رشد كافى عقلانى، مى‌توانند براى اصول مهم اعتقادى، استدلالى در حدّ فهم خويش داشته باشند و اگر بگويند چون پدران ما گفته‌اند خدايى هست و يا خداوند يكتاست و ما پذيرفتيم، اين مقدار كفايت نمى‌كند.

شوكانى‌ نيز در «ارشاد الفحول‌» اين بحث را مطرح مى‌كند كه اگر كسى بدون شناخت دليل خداشناسى به خدا اعتقاد پيدا كرده، حكمش چيست؟ مى‌گويد: اكثر بزرگان او را مؤمن مى‌دانند، هر چند به خاطر ترك استدلال وى را فاسق مى‌شمرند.

آنگاه مى‌گويد: اشاعره و همه معتزله معتقدند: تا كسى در اصول دين از زمره مقلّدان خارج نشود، به او مؤمن گفته نمى‌شود.

سپس شوكانى به اين سخن سخت مى‌تازد و مى‌گويد: بنابراين، بايد اكثريّت مردم- كه عوام هستند و نمى‌توانند در اصول دين دليل اقامه كنند- مؤمن نباشند. [2]

يقيناً مراد ايشان نيز از عدم اقامه دليل، ادلّه تفصيلى است كه متكلّمان مطرح مى‌كنند؛ وگرنه اكثريّت عوام- هركس در حد فهم خود- قادر به استدلال ساده‌اى مى‌باشد.

به عقيده ما بهترين و اساسى‌ترين دليل بر بطلان تقليد در اصول دين، اين است كه تقليد از ديگرى احتياج به دليل دارد و اين دليل منحصر به فروع دين است؛ زيرا از يك سو بناى عقلا بر اين است كه در هر علمى به متخصّصان آن فنّ مراجعه مى‌كنند و فروع فقهى از اين معنا مستثنا نيست و از سوى ديگر، بسيارى از مردم قدرت استنباط احكام فروع دين را از ادلّه اربعه ندارند و اگر پيروى از عالمان دين نكنند راه وصول به احكام به روى آنها به كلّى بسته مى‌شود.

ولى اصول دين اينگونه نيست؛ زيرا امور فطرى محدودى است كه هركس به فراخور عقل خويش مى‌تواند دليلى براى آن داشته باشد، چنانچه نسبت به دليل خداشناسى داستان آن عرب بيابانى‌ [3] معروف است، دليل نبوّت نيز معجزات متواتره و قرآن و دليل بر معاد نيز مسأله عدل الهى است و با دسترسى به دليل يقينى نوبتى به تقليد نمى‌رسد.


[1]. ر. ك: فتح البارى‌، ج 15، ص 303- 297.

[2]. ارشاد الفحول‌، ج 2، ص 332.

[3]. وقتى از او دليل خداشناسى خواسته شد، گفت: «البعرة تدلّ على البعير؛ و أثر الاقدام على المسير، السماء ذات أبراج، و أرض ذات فجاج، لا تدلّان على اللطيف الخبير؛ آثار به جاى مانده از شتران، دليل بر عبور آنها از آن راه است و همچنين جاى پاى انسان‌ها. آيا آسمان پرستاره، و زمين داراى (كوه‌ها و) درّه‌ها، دلالت بر خداوند آگاه و خبير ندارد؟» (بحار الأنوار، ج 66، ص 134 و زاد المسير ابن جوزى، ج 1، ص 310).

اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 511
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست