اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 493
نيز از قسم تقليد شمرده مىشود، هر چند تقليد اصطلاحى متعارف به آن اطلاق
نمىشود.
به هر حال، روشن است كه تقليد
اصطلاحى به معناى مراجعه افراد غير متخصّص در امور دينى به اهل فن و متخصّصان و
عالمان دينى است (هر چند محدوده آن مورد بحث است كه بدان
پرداخته خواهد شد).
***
دوم: تقليد در لسان روايات
در لسان روايات كلمه تقليد و مشتقات آنگاه به معناى لغوى و گاه به معناى
اصطلاحى آن به كار رفته است.
در ارتباط با معناى لغوى تقليد مىتوان به اين دو مورد اشاره كرد:
1. امام رضا عليه السلام در ارتباط با خلافت و امامت مىفرمايد: «... فقلّدها رسول اللَّه علياً». در مجمع البحرين در لغت «قلد» در توضيح اين عبارت مىنويسد: «الزمه بها اى جعلها فى رقبته و ولّاه امرها؛ رسول خدا، على عليه السلام را به امر خلافت ملزم ساخت؛
يعنى امر خلافت را به عهده او انداخت و وى را والى امر خلافت كرد».
2. در حديثى- مطابق نقل كنز العمّال- مىخوانيم:
«من علّم ولدا له القرآن، قلده اللَّه
قلادة يعجب منها الاولون و الآخرون يوم القيامة
؛ آن كس كه فرزندش را قرآن بياموزد، خداوند گردنبندى بر گردنش مىاندازد كه در
روز قيامت همگان از آن در شگفتى فرو مىروند». [1]
براى معناى اصطلاحى تقليد مىتوان به اين دو حديث اشاره كرد:
1. هنگامى كه على بن ابى طالب عليه السلام صعصعة بن صوحان را به سوى خوارج
فرستاد، آنها به وى گفتند:
آيا اگر على عليه السلام در اينجا بود، تو با وى بودى؟ پاسخ داد: آرى؛ آنها
گفتند: «فانت إذاً مقلّد علياً دينك، ارجع فلا دين
لك؛ بنابراين در دين خود پيرو على هستى، برگرد كه
دينى ندارى!».
صعصعه پاسخ داد: «ويلكم ألا اقلّد من قلّد
اللَّه، فاحسن التقليد؛ واى بر شما! آيا من از كسى
كه به درستى از خدا پيروى مىكند، پيروى نكنم؟». [2]
2. أبو بصير مىگويد: «ام خالد
عبديه» به محضر امام صادق عليه السلام آمد و عرض
كرد: «من مشكلى در شكم داشتم و طبيبان عراقى براى مداواى آن، نبيذ را برايم تجويز
كردهاند؛ من مىدانستم كه شما آن را ناخوش مىداريد، براى اطمينان خاطر به محضر
شما آمدم تا حقيقت مسأله را از شما بپرسم». حضرت به او فرمود:
«و ما يمنعك عن شربه؟؛ چه چيزى سبب شد (با اينكه
اطبا آن را براى شما تجويز كردهاند) آن را ننوشى؟» پاسخ داد: «قد قلّدتك دينى؛ من
دينم را به عهده شما انداختم (و پيرو شما هستم)». [3]
3. در مرسله احتجاج از امام عسكرى عليه السلام آمده است:
«فأمّا من كل من الفقهاء صائناً
لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه فللعوام أنْ يقلّدوه
؛______________________________
(1). كنز العمّال، ج 1، ص 533، ح 2386.
(2). بحار الأنوار، ج 33، ص 402.
(3). كافى، ج 6، ص 413، ح 1.
اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 493