اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 392
حكمت در افعال و احكام او نيست.
همچنين آياتى نيز درباره فلسفه احكام در جاى جاى قرآن به چشم مىخورد و راستى
شگفتآور است چگونه با توجّه به وجود اين آيات اشاعره راه ديگرى را براى خود
برگزيدهاند؟!
سوم: جايگاه بحث از فلسفه احكام
از آنچه در امر دوم ذكر شد روشن مىشود كه اين مسأله هم در علم كلام مورد بحث
واقع شده و هم در علم اصول فقه، و غالب دانشمندان اهل سنّت در مبحث قياس كه يكى از
مباحث علم اصول است آن را مطرح كردهاند. و علّت آن روشن است، چرا كه هر كس اهل
قياس باشد بدون قول به تعليل نمىتواند حجيّت قياس را بپذيرد و اصولًا قياس، دائر
مدار تعليل است و از اينجاست كه برخى از دانشمندان اهل سنّت كه به اصطلاح «اهل
قياس» اند مانند «فخر رازى» (م 606) هر چند در تفسير خود تعليل را نفى كرده است
لكن در علم اصول در مبحث قياس شديداً از آن دفاع كرده است.
او در تفسير آيه شريفه: « «هُوَ
الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً»؛ او خدايى است كه همه آنچه در زمين وجود دارد براى شما آفريد»، [1] مىنويسد:
«اصحاب ما مىگويند: خدا هيچ كارى را
براى هدف و غرضى انجام نمىدهد، چرا كه در اين صورت با آن غرض خود را به كمال مىرساند،
و چيزى كه با غير خودش كمال يابد در ذات خود ناقص است و نقص بر خدا محال است». [2]
ولى نامبرده در كتاب اصولى خود به نام «المحصول فى علم الأصول» با اقامه ادلّه
ششگانه اثبات مىكند كه احكام الهى داراى اهداف و اغراض و مصالحى است كه نصيب
بندگان مىشود- و جالب اينكه آيه مزبور را يكى از آن ادلّه، قرار داده است- سپس
مىگويد:
«اين وجوه ششگانه دلالت دارند بر اين
كه خداوند متعال احكام را جز براى مصالح بندگان تشريع نكرده است. ولى در اين باره
دانشمندان اختلاف كردهاند؛ معتزله معتقدند كه كار قبيح و بيهوده از خدا صادر
نمىشود بلكه واجب است افعال او مشتمل بر مصلحت و غرض باشد. ولى (جمعى از) فقها
تصريح مىكنند كه خداوند هر حكمى را به جهت حكمتى تشريع كرده و اگر بشنوند كسى لفظ
غرض را در افعال خدا بر زبان جارى ساخته، تكفيرش مىكنند با آنكه حرف لام در آيه
مزبور مفهومى جز غرض كه همان حكمت است ندارد». [3]
از كلام دكتر «مصطفى شلبى» (م 1401) نيز بدست مىآيد كه جايگاه بحث، هم علم
اصول است و هم كلام. او در مقام طعنه بر سخن متضاد فخر رازى و امثال او كه در «علم
كلام» مسأله تعليل احكام را انكار كرده و در مباحث علم اصول، آن را پذيرفتهاند،
چنين مىگويد: