اسم الکتاب : پيام امام امير المومنين(ع) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 96
1- نخست
نامحدود بودن ذات پاكش از نظر مكان- و يا به تعبيرى ديگر برتر از مكان بودنش- را
بيان مىكند، مىفرمايد: «كسانى كه سؤال كنند و بگويند خدا در چيست او را در ضمن
موجودات پنداشتهاند» (و من قال فيم؟ فقد ضمّنه).
زيرا واژه
«فى» (و معادل فارسى آن «در») در جايى به كار مىرود كه موجودى ظرف وجود ديگرى شود
و بر آن احاطه داشته باشد، مانند بودن انسان در خانه، يا گل در باغ و يا حتّى گلاب
در لا به لاى ذرّات گلبرگها و نتيجه آن محدود بودن ذات اوست و همان گونه كه در
بالا نيز اشاره شد، تمام دلايل توحيد نشان مىدهد كه ذات او نامحدود از هر جهت
است.
همچنين اگر
كسى سؤال كند كه خدا بر چه چيز قرار دارد؟ (بر عرش، بر كرسى، بر فراز آسمانها) او
نيز خدا را محدود شمرده، چرا كه مناطق ديگر را از او خالى پنداشته است
(و من قال علام؟ فقد أخلى منه).
لازمه اين
سخن نيز محدوديّت ذات پاك اوست كه با واجب الوجود بودن سازگار نيست و بنا بر اين
تمام كسانى كه او را بر فراز عرش يا در آسمانها و يا در هر جاى ديگر مىپندارند،
موحّد خالص نيستند و در واقع پرستش مخلوقى مىكنند كه با فكر خود ساخته و نام «اللّه»
بر او نهادهاند. (خواه در جرگه عوام باشند يا در لباس و سكوت خواصّ).
گاه بعضى از
ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه آيه شريفه
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»[1]
دليل بر جسمانيّت خداوند و قرار گرفتن او بر عرش است، در حالى كه جمله «استوى» به
معناى سلطه بر چيزى مىباشد و تنها به معناى سوار شدن و نشستن بر چيزى نيست و
اصولا تعبير «استوى على العرش، بر تخت سلطنت قرار گرفت» در مقابل «ثلّ عرشه، تختش
فرو ريخت» كنايه معروفى است كه در موارد رسيدن به قدرت و يا كنارهگيرى از قدرت به
كار مىرود نه اين كه به معناى شكستن