اين سه گروه- همان گونه كه غالب شارحان نهج البلاغه يا همه آنان گفتهاند- به
ترتيب: اشاره به آتش افروزان «جنگ جمل، نهروان و صفّين» است.
آتش افروزان جنگ جمل (طلحه و زبير كه از وجود عايشه براى تحريك مردم بهره گرفتند)
به عنوان «ناكثين» يعنى پيمان شكنان، ذكر شدهاند، چرا كه اينها با على (ع) بيعت
كردند امّا چون انتظارشان يعنى سهيم شدن در امر خلافت و امارت حاصل نشد به شهر
بصره آمدند و آتش اختلاف را بر افروختند.
«مارقين»، اشاره به آتش افروزان جنگ
«نهروان» است، آنها همان گروه «خوارج» بودند كه بعد از داستان «حكمين» در «صفّين»
بر ضدّ امام (ع) برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. اين واژه از مادّه «مروق»
به معناى پرش تير از كمان است گويى آنها قبلا در دايره حق بودند ولى به خاطر
تعصّبهاى خشك و نادانى و خودخواهى، از مفاهيم اسلام و تعليمات آن به دور افتادند.
«قاسطين» اشاره به «اهل شام و لشكر
معاويه» است، زيرا «قسط» هم به معناى عدالت و هم به معناى ظلم و طغيان و فسق آمده
است.
قابل توجّه اين كه: اين تعبيرات در باره اين سه گروه- طبق مدارك معروف اسلامى-
از قبل، در حديث پيامبر اكرم (ص) با صراحت پيشبينى شده، «حاكم نيشابورى» در
«مستدرك الصّحيحين» از «ابو ايوب انصارى» نقل مىكند كه گفت:
[1] «قسط» گاه به معناى «ظلم و عدول
از حق» آمده، لذا «قسط» (بر وزن فقط) به افرادى گويند كه پاهايشان كج و معوج است و
گاه به معناى «عدالت». «راغب» در «مفردات» مىگويد: «قسط» به معناى «سهم و نصيب»
است و هر گاه سهم و نصيب ديگرى گرفته شود قسط به آن گفته مىشود و اين مصداق ظلم
است و «اقساط» به معناى پرداختن قسط و سهم ديگرى است و اين عين عدالت است. بنا بر
اين هر دو معنى به يك ريشه بر مىگردد. در «لسان العرب» مىگويد: در حديث على (ع)
آمده: «امرت بقتال النّاكثين و القاسطين و المارقين» سپس لسان العرب مىافزايد: «و
القاسطون اهل صفّين».
اسم الکتاب : پيام امام امير المومنين(ع) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 383