زبان انسان با ايمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى كه اراده سخن گفتن كند،
نخست در آن مىانديشد، سپس با زبانش آن را امضا مىكند؛ ولى زبان منافق در جلو قلب
اوست، هنگامى كه تصميم به گفتن چيزى بگيرد نحست آن را با زبانش امضا مىكند و در
آن نمىانديشد!» [1]
همين مضمون با كمى تفاوت در خطبه 176 نهجالبلاغه در كلام اميرمؤمنان على عليه
السلام آمده است.
و در تعبير ديگرى از امام حسن عسكرى عليه السلام چنين مىخوانيم:
قَلْبُ الْاحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكِيمِ فى قَلْبِهِ؛
قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!» [2]
بديهى است مراد از قلب در اين جا همان عقل و فكر است، و بودن زبان در جلو قلب،
يا در عقب آن، كنايه از تفكّر و انديشه درباره محتواى سخن يا عدم آن است.
راستى چه مىشد اگر هميشه ما پيش از آن كه سخن را آغاز كنيم فكر خود را به كار
مىگرفتيم و درباره انگيزهها و نتيجهها و محتواى سخنان خود مىانديشيديم كه آيا
اين سخن بيهوده است يا زيانبار يا هتك حرمت مؤمن يا حمايت از ظالم و مانند آن، يا
اين كه سخنى است براى خدا، و در طريق امر به معروف و نهى از منكر و حمايت از مظلوم
و مبارزه با ظالم، و مورد رضاى حق و سبب خوشنودى بندگان خدا!
اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام كه جامع همه مباحث بالا
است و بر دل انسان نور و صفا مىپاشد پايان مىدهيم، فرمود: