سپس براى رسيدن به اين سرمنزل بزرگ و بىمانند طىّ پنج مرحله را پيشنهاد
مىكند:
مرحله اوّل: تكميل و تقويت اعتقادات و توجّه خاص به اصول
دين.
مرحله دوم: توبه و بازگشت به اعمال صالح و پرهيز از
گناهان و انجام واجبات است.
مرحله سوم: مهيّا و آماده شدن براى پاكسازى نفس از رذائل
و آراستن آن با فضائل اخلاق است.
مرحله چهارم: محو انانيّت و حصول فنا در برابر عظمت حق است.
در اين مرحله كه تعلّق زندگى مادّى برطرف شده و تعلّقات به اموال و اولاد و
لذّات، مشتهيات مادّى و خيالى تغيير كرده و به تعلّق روحانى و معنوى مبدّل شده،
تنها چيزى كه باقى مانده تعلّق به نفس خويش است و اين تعلّق به اندازهاى ريشهدار
و محكم است كه گوئى از شدّت ظهور خفا پيدا كرده است؛ ولى يك نكته باقى است و آن
اين كه سالك در تمام اين مراحل مقصودش رسيدن به لقاى او، به پروردگار، بوده؛ يعنى،
در واقع و در باطن هر كارى كرده براى خود كرده است.
به تعبير ديگر، او مىخواسته به مقامات والا نائل گردد و از مقرّبين درگاه خدا
باشد و به كمالات روحانى و معنوى برسد؛ پس در همه جا سخن از خود او بوده نه از
هدف، به دليل اين كه هرگاه به چنين مقامى واصل مىشد نهايت سرور و خوشحالى پيدا
مىكرد ولى اگر ديگرى براى او اين مقامات پيدا مىشد حدّاقل تا اين حد خوشحال
نبود. اينجا است كه بايد «من» و توجّه به خود بر طرف گردد و محبوب و مورد علاقه
سالك جلوه و ظهور خدا باشد نه مقيّد به خود او؛ به تعبير آشكارتر، «من» بايد حذف شود و
اين حجاب كه بزرگترين مانع و سدّ راه حق و آخرين حجاب سالك براى وصول به
لقاءاللَّه است، بر طرف گردد.
براى از ميان بردن اين حجاب چندين راه است:
1- راه توجّه قلبى به خداوند و توحيد ذاتى و صفاتى و افعالى و از اين طريق
مىفهمد