اسم الکتاب : پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 373
بعد از اين زندگى كه تو در اين جا دارى خبرى نيست، حتماً او به زندگيش اعتراض
مىكرد، و مىگفت: «اين چه معنى دارد من در اين محيط زندانى باشم؟ خون بخورم و دست
و پا بسته در گوشهاى بيفتم و بعد هيچ؟ آفريدگار چه هدفى از اين آفرينش داشت؟!»
امّا اگر به او اطمينان دهند كه اين چند ماه يك مرحله زودگذر و دوران آمادگى براى
يك زندگى نسبتاً طولانى در دنياست، جهانى كه نسبت به محيط جنين وسيع و پرنور و
پرشكوه است، و نسبت به آن مواهب گوناگون دارد، در اين موقع او قانع مىشد كه دوران
جنينى مفهوم و هدف قابل ملاحظهاى دارد و به همين دليل قابل تحمّل است.
قرآن مجيد مىگويد: «ولقد علمتم النشأة
الاولى فلولا تذكرون»؛[1] «شما زندگى اين جهان را دانستيد، چگونه متذكّر نمىشويد (كه بعد از آن جهان
ديگرى وجود دارد).
خلاصه اينكه: اين جهان با تمام وجودش فرياد مىزند كه بعد از آن جهان ديگرى
است وگرنه لغو و بيهوده و بىمعنى بود.
اين سخن را از زبان قرآن مجيد بشنويد مىفرمايد: «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون»؛[2] «آيا شما گمان
كرديد كه شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما باز نمىگرديد؟»
اشاره به اينكه اگر «معاد» كه در قرآن از آن تعبير به بازگشت به سوى خدا شده
در كار نبود آفرينش انسان با بيهودگى مساوى بود.
نتيجه اينكه فلسفه آفرينش مىگويد: بعد از اين جهان بايد جهان ديگرى وجود
داشته باشد.