اسم الکتاب : حكمت نامه امام حسين المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 231
5/ 5 تعداد امامان اهل بيت
187. كفاية الأثر به نقل از ابراهيم بن يزيد سمّان، از پدرش، از امام حسين عليه السلام: عربى باديهنشين بر پيامبر خدا درآمد و مىخواست مسلمان شود و مارمولكى داشت كه از صحرا صيد كرده و در آستين خود، جاى داده بود. پيامبر خدا، اسلام را بر آن باديهنشين عرضه كرد.
عرب گفت: اى محمّد! به تو ايمان نمىآورم تا اين كه اين مارمولك، به تو ايمان بياورد. سپس، مارمولك را از آستينش پرتاب كرد. مارمولك از مسجد بيرون پريد و گريخت.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى مارمولك! من كيستم؟».
گفت: تو محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف هستى.
فرمود: «اى مارمولك! چه كسى را مىپرستى؟».
گفت: كسى را مىپرستم كه دانه را آفريد و خلق را پديد آورد و ابراهيم را خليل خود گرفت و با موسى راز گفت و تو را اى محمّد برگزيد.
عرب گفت: گواهى مىدهم كه خدايى جز خداوند يكتا نيست و تو، پيامبر برحقّ خدايى. پس اى پيامبر خدا! به من بگو آيا پيامبرى پس از تو هست؟
فرمود: «نه. من، آخرين پيامبرم؛ امّا پس از من، امامانى از نسل من هستند كه به عدالت، قيام مىكنند و به عدد نقيبان بنىاسرائيلاند. نخستين آنها، على بن ابى طالب است كه امام و جانشين پس از من است و نُه تن از امامان از پشتِ او هستند» و دستش را بر سينه من نهاد و افزود: «و نهمين آنان، قائم است و در آخِر زمان، به دينْ قيام مىكند، همان گونه كه من در اوّل زمان به آن قيام كردم».
پس اعرابى چنين سرود:
هان، اى پيامبر خدا! تو راستگويى
پس بر مهدى و هادىات (رهيافته و راهنمايت) مبارك باد!
دين حنيف را براى ما آوردى
از پىِ آن كه طاغوتهايى همچون خر را مىپرستيديم.
اى بهترين برانگيخته و اى بهترين فرستاده
به سوى انس و جِن! دعوتت را اجابت كرديم.
در زندگى و مرگ، ميان همه مبارك باشى
ولادت و آمدنت مبارك باد!
پيامبر خدا فرمود: «اى برادر بنى سُليمى! آيا مالى دارى؟».
گفت: به آن كه تو را به نبوّت، گرامى داشت و به رسالت، اختصاص داد، ميان چهار هزار خانه بنى سليم، فقيرتر از من نيست.
پيامبر صلى الله عليه و آله او را بر ماده شترى سوار كرد و او بهسوى قومش بازگشت و ماجرا را بازگو كرد.
گفتند: عرب، به طمع شتر، اسلام آورد!
پس بقيّه روز را در صُفّه[1] ماند و چيزى نخورد و صبحِ فردا به نزد پيامبر خدا آمد و گفت:
اى مردى كه او را از دست نمىدهيم!
تو پيامبرِ بر حقّ خدايى. اين را مىدانيم.
و دين تو، اسلام، دينى است كه آن را بزرگ مىداريم
امّا با اسلام، چيزى هم مىخواهيم كه بخوريم.
تو حقيقت را آوردى و [نيز] چيزى براى خوراندن.
پيامبر صلى الله عليه و آله لبخند زد و فرمود: «اى على! نياز باديهنشين را برآور».
على عليه السلام او را به منزل فاطمه عليها السلام برد و سيرش كرد و ماده شترى و مقدار زيادى خرما به او بخشيد.
[1] صُفّه به ايوان مسجد پيامبر خدا گفته مىشود كه يك پلّه از زمين، بالاتر بود و محلّ زندگى فقيران و غريبان بود.
اسم الکتاب : حكمت نامه امام حسين المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 231