- الردّ على الصوفية، به فارسى، از سيّد دلدار على بن محمّد معين نقوى نصيرآبادى (م 1235 ق).[2]
- ارشاد المنصفين و الزام الملحدين الردّ على الصوفية المبدعين، از ملّا محمّد كاظم بن محمّد شريف هزار جريبى حائرى (از شاگردان وحيد بهبهانى) (م بين 1232- 1238 ق).[3]
- رسالة فى ردّ الصوفية، از ملّا محمّد باقر بن مهدى حائرى كه در سال 1258 ق، از نگارش آن، فراغت يافته است.[4]
- تنبية الغافلين و ايقاظ الراقدين، در ردّ صوفيه، از آقا محمود بن محمّد على كرمانشاهى، ساكن تهران (م 1269 ق).[5]
پديده تصوّف كه با ظهور حكومت صفويان (منسوب به شيخ صفى الدين اردبيلى)، جايگاه ويژهاى يافت، به تدريج در اثر عوامل مختلف، از جمله بىاعتنايى و رفتار تحقيرآميز شاه عبّاس نسبت به طبقه صوفيه و مبارزه دانشمندان شيعه، بخصوص علّامه مجلسى دوم با آن، كم كم اعتبار و اهمّيت خود را از دست داد و سرانجام در آغاز قرن دوازدهم، به فرمان شاه سلطان حسين صفوى، «تكيه فيض» ويران شد، درويشان از شهر رانده شدند و فعّاليت صوفيان در اصفهان، متوقّف گرديد.
بنا به اظهار برخى محققّان، پس از زوال حكومت صفويه، خطّ فكرى صوفيه