اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 77
البته صبورى، خود، نياز به تمرين و رياضت دارد تا انسان بتواند در شرايط سخت، خواستههاى خويش را به تعويق بيندازد.
عفّت نيز در همان فضا قابل تعريف است. عفّت يعنى به وجود آمدن حالتى نفسانى كه به وسيله آن، خواهشهاى نفسانى به كنترل شخص درآيند، به گونهاى كه انسان، به سوى حرامهاى الهى گرايش پيدا نكند. به تعبير ديگر، عفّت، به اين معناست كه انسان، خواستههاى ميل جنسى و شكمى خود را كنترل نمايد و اجازه ندهد هيجانهاى مربوط به آنها در هرجايى كه مىخواهند، تخليه شوند، بلكه آنها را در مسير صحيح خود به جريان بيندازد.[1] تا اينجا دو مطلب از دو حوزه علمىِ جدا، يعنى «روانشناسى» و «دين»، روايت كردم.
روانشناسان چه مىگويند؟
آيا روانشناسان هم همان چيزى را كه دين گفته است، مىگويند؟ آيا مفهوم «هوش هيجانى» همان مفهوم «خودسازى» در فرهنگ خودمان است؟
براى روشن شدن بحث، اشارهاى تاريخى به بعضى از زيرساختهاى معرفتى مىكنم تا اين دو حوزه علم را بهتر بشناسيم و از هر كدام، انتظار متناسب با خودش را داشته باشيم.
غربِ عصر جديد را در يك كلمه كلّى خلاصه مىكنند: «انسانْ محورى» يا «اومانيسم». از آن روزها كه اين نگرش بر غرب سايه افكنْد، انسان، محور حقمدارى و حقّانيت شد؛ يعنى اگر انسان، چيزى را فهميد و درك كرد، در آن صورت، آن چيز، لباس حقّانيت مىپوشد و منظور از انسان هم تمام انسانها هستند؛ يعنى يك چيز قابل درك، بايد براى همه، قابل درك باشد.