اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 65
در اجراى اين برنامه، اساتيد و آموزشگاهها از شيوههاى متفاوتى استفاده مىكنند؛ اما نوعاً با شناخت هيجانها آغاز مىكنند و از دانشآموزان مىخواهند كه درباره احساسات مختلف خود فكر كنند و تا آن جا كه مىتوانند در مقابل دوستانشان، آنها را توصيف كنند.
در اين جا با يكى از اين كلاسها آشنا مىشويم.
نگاهى به يك كلاس سوادآموزى هيجانى
بچهها بر روى موكت نشستهاند. يك جلسه حلقهاى، رو در روى هم.
هيچكس به ديگرى پشت نمىكند و وقتى يك نفر صحبت مىكند، چشمها به او خيره مىشوند.
استاد، حضور و غياب مىكند: «هِنرى!».
هنرى بهجاى «بله، حاضرم»، عددى را كه نشانه نمره و درجه عاطفى اوست، بيان مىكند: «پانزده».
و اگر دلش بخواهد مىتواند علّت اين نمره را نيز بگويد: «ديشب پدر و مادرم با يكديگر دعوا كردند. آنها خيلى سرِ يكديگر فرياد كشيدند و تهديد كردند كه از هم جدا مىشوند. من كه خيلى ترسيده بودم و بغض، گلويم را گرفته بود، نمىدانستم چه كار كنم و از اين بابت، خيلى ناراحت بودم. دوست داشتم آنها را آشتى بدهم؛ اما نمىدانستم در آن كوران خشم و نفرت و پرخاشگرى، چگونه وارد شوم. با همان حالت و با هزار فكر و خيال، به رختخواب رفتم و خوابيدم.
صبح هم اصلًا ميل به صبحانه نداشتم. حالت افسردگى عجيبى بر من حاكم بود. لباسهايم را پوشيدم و سَلّانه سَلّانه، خودم را به مدرسه رساندم.
راستش خيلى نگرانم كه اگر پدر و مادرم از يكديگر جدا شوند، سرنوشت من
اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 65