اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 132
شهوتى كه پايدار نباشد، لذّت پايدار (يا واقعى) وجود ندارد.[1] كسى كه از شهوات دنيا چشمپوشى مىكند، بهشت را براى خود خريده است.[2] لذا خوشبختترينِ مردم، كسى است كه عفّت پيشه كند و لذّتهاى ناپايدار دنيا را به خاطر لذّتهاى پايدار آخرت، ترك كند.[3] ويژگى دوم، «پيامد سوء نداشتن» است. شهوتى كه درد و رنج در پى داشته باشد، خيرى ندارد.[4] چنين شهوتى، هرچند سرآغازش شادى و طرب است، امّا پايان آن، گرفتارى و بدبختى است.[5] كسى كه همنشين شهوت باشد، اسير پيامدهاى تلخ آن است.[6] «شيرينى لذّت»، قابل مقايسه با «تلخى پيامد» هاى آن نيست.[7] بنا بر اين، آيا چنين شهوتى را مىتوان لذتبخش دانست؟
بدون شك، لذّتى كه آميختهبار ودرد است، لذّت نيست.[8] چگونه مىتوان از شهوت، لذّت برد، درحالى كه دربردارنده انواع آفتهاست[9] و به جاى اين كه چيزى به ارمغان آورد، بسيارى از داشتههاى مفيد انسان را مىسوزاند؟! محروم[10] ساختن انسان از بسيارى نعمتها، ويژگى شهوتِ مهار نشدهاى است كه از «خطّ قرمز» گذشته است. شايد آدمى نتواند تصوّر كند كه آنچه در برابر يك لذّتِ آنى از دست مىدهد، تا چه اندازه بزرگ است. يك محاسبه منطقى سود و زيان، انسان خردمند را متوجّه مىسازد كه لذّت آنى، ارزش تحمّل آن همه محروميت را ندارد. بد نيست يكبار هم كه شده، محروميتهاى حاصل از شهوت سركش