اسم الکتاب : تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 73
86. مسند ابن حنبل به نقل از ابو ذر: مردى به نام عَكّاف بن بِشر تَميمى، نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «اى عكّاف! آيا همسر دارى؟».
گفت: نه.
فرمود: «و نه كنيزى؟».
گفت: و نه كنيزى.
فرمود: «آيا توان مالى دارى؟».
گفت: توان مالى دارم.
فرمود: «پس، تو از برادران شياطين هستى. اگر از نصارا بودى، از راهبانشان مىبودى! سنّت ما ازدواج كردن است. بدترين شما، بىهمسرانتان هستند. پستترين مُردگانتان، بىهمسران شمايند. آيا با شيطان، شوخى مىكنيد؟![1] شيطان براى [تباه كردن] نيكان، سلاحى بُرندهتر از زنان ندارد، مگر آنان كه ازدواج كرده باشند. آنان پاك هستند و از فساد در اماناند. واى بر تو اى عكّاف! زنان، حتّى از [وسوسه كردن] ايّوب و داود و يوسف و كُرسُف، دستبردار نبودند».
بشر بن عطيه گفت: كُرسُف كيست، اى پيامبر خدا؟
فرمود: «مردى بود كه در ساحلى از سواحل دريا، سيصد سال، خدا را عبادت مىكرد. روزها روزه مىگرفت و شبها را به عبادت مىگذراند؛ امّا عاشق زنى شد و به سبب آن، به خداى بزرگ، كافر گشت و عبادت خداوند عز و جل را رها كرد؛ ولى بعد، به واسطه كارى كه كرد، خداوند به داد او رسيد و توبهاش را پذيرفت. واى بر تو اى عَكّاف! ازدواج كن وگرنه از نااستواران [در دين و ايمان] خواهى بود».
عَكّاف گفت: مرا همسر بِده، اى پيامبر خدا!
فرمود: «تو را به همسرىِ كريمه، دختر كُلثوم حِميَرى در آوردم».