اسم الکتاب : تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 159
6/ 8 شبِ زَفاف
212. امام باقر عليه السلام: جابر بن عبد اللّه انصارى، برايم نقل كرد و گفت: در شبى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فاطمه عليها السلام را به خانه على عليه السلام فرستاد، على را صدا زد و او را در طرف راست خود نشاند و فاطمه عليها السلام را صدا زد و در سمت چپ خويش نشاند. آنگاه سر آن دو بزرگوار را به هم آورد. سپس برخاست و على و فاطمه نيز برخاستند و پيامبر صلى الله عليه و آله در وسط آن دو، رهسپار خانه على عليه السلام شد. جبرئيل، در ميان فرشتگان، بانك تكبير زد. پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير را شنيد و تكبير گفت و مسلمانان تكبير گفتند. اين، نخستين تكبيرى بود كه در عروسى گفته شد و از آن پس، به سنّت تبديل شد.
213. امام صادق عليه السلام در حديث ازدواج على و فاطمه عليهما السلام: ... على عليه السلام فرمود: بعد از آن، به مدّت يك ماه، با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نماز مىگزاردم و به منزلم بر مىگشتم، بدون آن كه از فاطمه سخن بگويم. پس از اين مدّت، همسران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتند: آيا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نخواهيم كه فاطمه را به خانهات بفرستد؟ گفتم: اين كار را بكنيد. آنان نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند و امّ ايْمن گفت: اى پيامبر خدا! اگر خديجه زنده
بود، از عروسى فاطمه، خوشحال مىشد. على، همسرش را مىخواهد. پس، چشم فاطمه را به شوهرش روشن بگردان و آن دو را در كنار هم قرار بده و با اين كار، ما را هم خوشحال ساز!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پس، چرا خودِ على همسرش را از من نمىخواهد؟ ما منتظر اين درخواست از سوى او بوديم».
على عليه السلام گفت: پس گفتم: حيا، مانع من مىشود، اى پيامبر خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله، رو به زنان كرد و فرمود: «چه كسانى اينجا حاضرند؟». امّ سلمه گفت: من امّ سلمه، اين زينب، و اين فلانى و فلانى».
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «در يكى از اتاقهاى من براى دخترم و پسر عمويم، حِجلهاى آماده كنيد». امّ سلمه گفت: در كدام اتاق، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «در اتاق خودت».
و به همسرانش دستور داد كه آن را آراسته و آماده سازند.
امّ سلمه گفت: از فاطمه پرسيدم: آيا عطرى دارى كه براى خودت اندوخته باشى؟ فاطمه عليها السلام فرمود: «آرى».
و شيشهاى آورد و مقدارى از آن را در كف دستم ريخت. چنان بوى خوشى از آن استشمام كردم كه هرگز مانند آن، به مشامم نخورده بود. گفتم: اين چيست؟
فرمود: «هرگاه دَحيّه كَلبى، بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد مىشد، به من مىگفت: فاطمه! تُشكچهاى بياور و براى عمويت بينداز، و من برايش تُشكچه مىانداختم و او بر آن مىنشست. چون بر مىخواست، از ميان جامههايش چيزى مىافتاد و به من مىگفت: آنها را جمع كنم».
على عليه السلام در اين باره از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آنها عنبرى است كه از بالهاى جبرئيل مىريزد».
هنگامى كه خورشيد، به سوى غروب كردن مىرفت، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اى امّ سلمه! فاطمه را بياور».
من رفتم و او را در حالى كه دامنش را به زمين مىكشيد و از خجالت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرق مىريخت، آوردم. در آن حال، پاى آن بزرگوار لغزيد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: «خدا در دنيا و آخرت، تو را از لغزشْ نگه دارد!».
چون در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چادر از صورتش كنار زد تا آن كه على عليه السلام او را ديد. سپس دست فاطمه را گرفت و در دست على عليه السلام نهاد و فرمود: «اى على! خدا به تو درباره دختر پيامبر خدا بركت دهد! نيكو همسرى است فاطمه. و تو اى فاطمه! نيكو
شوهرى است على. به منزلتان برويد و كارى نكنيد تا اين كه نزد شما بيايم». على عليه السلام فرمود: دست فاطمه را گرفتم و او را بردم تا اين كه در گوشه صُفّه[1] نشست و من در كنارش نشستم و هر دو از شرم يكديگر، سرمان را به زير افكنده بوديم. پس از چندى، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و فرمود: «كسى اينجا هست؟».
گفتيم: داخل شويد، اى پيامبر خدا! به ديدار ما خوش آمديد.
پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و فاطمه عليها السلام را در يك طرفش و على عليه السلام را در طرف ديگرش نشانْد.
سپس فرمود: «اى فاطمه! قدرى آب برايم بياور».
فاطمه، به طرف قدحى كه در اتاق بود رفت و آن را پر از آب كرد و براى ايشان آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله جرعهاى از آن در دهانش كرد و مضمضمهاش نمود. سپس آن را به قدح برگرداند. آنگاه از آن، بر سر فاطمه ريخت و فرمود: «به من رو كن».
چون فاطمه عليها السلام به طرف آن حضرت رو كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله قدرى از آن آب را در ميان سينههايش پاشاند. سپس فرمود: «برگرد».
چون برگشت، قدرى از آن را ميان شانههايش پاشاند. آنگاه فرمود: «بار خدايا! اين دختر من و محبوبترين آفريدگان، نزد من است. بار خدايا! اين هم، برادر من و محبوبترين آفريدگان، نزد من است. پروردگارا! او را دوست نيكوكار خودت قرار ده و همسرش را براى او مبارك گردان».
سپس فرمود: «اى على! [اكنون] با همسرت، وارد [اتاق] شو. خدا بر تو مبارك كناد، و رحمت و بركتهاى خدا بر شما باد، كه او ستوده و بزگوار است!».
[1] صُفّه: سايبانى بوده در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله.
اسم الکتاب : تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 159