از حضرت امام رضا عليه السلام روايتى كه مستفاد مىشود از آن
و آن اين است كه:
مشيّت قصد فعل يا ترك
است، به حيثيّتى كه نسبتش مساوى باشد و اراده، تعلّق گرفتن قصد است به فعل يا ترك
به خصوص[1].
[اختيار]
و امّا اختيار، پس آن،
ترجيح دادن فعل يا ترك است بر آن ديگر، پس اختيار متوسّط باشد ميان مشيّت و اراده؛
زيرا كه اوّل قصد به فعل يا ترك مىشود، بعد از آن ترجيح أحدهما و بعد از آن عزم
بر آن.
و چون اراده به اين معنى
كه مذكور شد حقيقت آن از براى جناب اقدس الهى محال است، پس بايد مراد معنى مجازى
باشد، پس از اينجاست كه متكلّمين اماميّه [گفتهاند] كه اراده الهى همان علم به
اصلح است و بعد از آن ديگر چيزى نيست به غير احداث و ايجاد، پس ذات مقدّس او
بصفاته الكماليّة الذاتيّة كافى است در حصول حوادث بدون حدوث امرى در ذات او، پس
ايجاد در اين وقت كه مصلحت است، قايم مقام آن عوارضى است كه مقارن حصول آن حاصل
مىشود در انسان.
و از اينجاست كه محدّثين
اماميّه گفتهاند كه: اراده از صفات فعل الهى است.
و الحاصل، حقّ تعالى به
عين ذات خود، وجود هر خير و نفع را مىخواهد و وجود هيچ شرّ را نمىخواهد و به سبب
تفاوت خير و شرّ نسبت به احوال و اوقات و خواستن چيزى در وقتى دون وقتى، تغيّر در
ذات او لازم نمىآيد، مثلًا خلقت زيد امروز خير است و صلاح است و پيش از اين خير
نبود و خداى تعالى در ازل مىخواست كه امروز موجود شود، پس از جهت اينكه افهام
قاصره توهّم نكنند كه به سبب تغيّر حال زيد در بودن و نبودن، تغيّر خواستن و
نخواستن الهى لازم مىآيد و همچنين توهّم نكنند كه تأخير در وجود آن، شايد از راه
عجز و انتظار ياورى و عدم قدرت بر آن بوده و به سبب قصور فهم نتوانند درك حقيقت
اراده و كراهت كنند،