و هر كس او را خوش آيد
از آن كه خداى تعالى، ايمان او را براى او تمام كند تا آن كه مؤمن حقيقىِ حقيقى
باشد، پس بايد كه وفا كند به شرطهايى كه خداى تعالى، بر مؤمنان كرده؛ زيرا كه خداى
تعالى، با ولايت خود و ولايت رسول صلى الله عليه و آله و ولايت ائمّه مؤمنان عليهم
السلام شرط نموده به جا آوردن نماز را، و رسانيدن زكات به مستحقّين و قرض حسنه
دادن به خداى- عزَّ و جلَّ- به تصدّقات و خيرات، و دورى كردن از كارهاى رسوا، خواه
آنچه ظاهر باشد و خواه آنچه پنهان باشد (و مراد از فواحش ظاهره و باطنه، مىتواند
بود كه كارهاى علانيه و پنهانى باشد يا آن كه فواحش ظاهره آنها باشد كه به جوارح و
اعضا كنند[1]، و باطنه،
آنچه در دل باشد از عقايد فاسده و نيّتهاى بد و حسد و امثال آنها).
بعد از آن فرمود: پس
باقى نماند چيزى از آنچه بيان شده از محرّمات الهى در سنّت نبوّى كه نزد حافظان
شرع است كه داخل در تحت فرموده الهى نبوده باشد. پس كسى كه بندگى الهى را ميانه
خود و خداى تعالى، از روى اخلاص به جا آورد و خود را رخصت ندهد در ترك هيچ چيز از
آنچه خداى تعالى بر او شرط كرده، از جمله طايفه و لشكر الهى خواهد بود كه بر خصم
(يعنى شيطان و نفس امّاره يا هر دشمنى)، غالب مىشوند، و او از جمله مؤمنانِ حقيقى
خواهد بود.
و مراد از شرط الهى كه
در اين كلام شريف واقع شده، مىتواند بود كه شرطى باشد كه قبل از خلق ابدان بنى
آدم، در عالَم ذَرّ و اشباح و روز الَست- چنانچه در اخبار وارد شده-، واقع شده