1052 امام على عليه السلام- در نامهاش به مردم مصر و محمّد بن ابى بكر-: اى اهل مصر! به محمّد، اميرتان، خوب كمك كنيد و در فرمانبرى از او ثابتقدم باشيد تا بر حوض پيامبرتان وارد شويد.
1053 رجال الكشّى- به نقل از ميثم نهروانى-: امير مؤمنان عليه السلام مرا صدا زد و فرمود: «اى ميثم! چه خواهى كرد، آن گاه كه دَعىّ[3] بنى اميّه، فرزند دَعىّ آنها، عبيد اللَّه بن زياد، از تو بخواهد كه از من بيزارى بجويى؟».
گفت [م]: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند كه از تو بيزارى نخواهم جست.
فرمود: «در اين صورت، به خدا سوگند كه تو را مىكشد و به دار مىآويزد!».
گفتم: شكيبايى مىكنم؛ چرا كه اين، در راه خدا ناچيز است.
فرمود: «در اين صورت، تو با من، در درجه من، خواهى بود».
[1]. محمّد بن عبد اللَّه بن عثمان يا همان محمّد بن ابى بكر بن ابى قُحافه، مادرش اسماء بنت عميس است. پس از مرگ ابو بكر، امام على امير مؤمنان عليه السلام با اسماء ازدواج كرد و اسماء همراه با فرزندانش از جمله محمّد، به خانه امام عليه السلام منتقل شد. از اين رو، محمّد در دامن امام عليه السلام پرورش يافت و معرفت اهل بيت عليهم السلام با جان او در آميخت. محمّد در زمان حكومت عثمان در مصر بود و پس از آن كه امام على عليه السلام به خلافت رسيد، جانب ايشان را گرفت و در جنگ جمل، فرمانده پيادهنظام بود. در سال 36 ق، از جانب امام عليه السلام به حكومت مصر گماشته شد و پس از آن كه ياران امام عليه السلام از يارى او دست كشيدند، معاويه با سوء استفاده از اين فرصت، وى را ناجوانمردانه به شهادت رساند و توانست مصر را تحت قدرت خود در آورد.
[2]. ابو سالم، ميثم بن يحيى تمّار اسدى، از بزرگان اصحاب امير مؤمنان عليه السلام بود. او غلام يك زن بود كه امام على عليه السلام وى را خريد و آزاد نمود. ميثم به مرتبه بلندى از دانش، دست يافت. در راه حق، استوار و در دفاع از ولايت، ثابتقدم بود. وى چند روز پيش از شهادت امام حسين عليه السلام، به دست عبيد اللَّه بن زياد، كشته شد.
[3]. دَعى: بى اصل و نَسَب، آن كه نسبتش به پدرش قطعى نيست.
اسم الکتاب : بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 699