شاگرد ابن حزم، يعنى قاضى شريح (م 539 ق)، اخذ حديث نمود. وى بر خلاف شيوخ اندلسى، تنها به تحصيل علوم در اندلس اكتفا نمود؛ زيرا در اين تاريخ تقريباً متون متداول حديثى، در اندلس رواج يافته بود.
از ديگر عالمان اهل سنّت كه در حوزه نگارش آثار حديثى قلم زدهاند، مىبايد به جار اللَّه زمخشرى (م 548 ق) مؤلّف الفائق فى غريب الحديث و ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، و مجد الدين ابو السعادات مبارك بن محمّد، مشهور به ابن اثير جَزَرى (م 606 ق) مؤلّف النهاية فى غريب الحديث و جامع الاصول اشاره كرد.
غريب الحديث، از علوم وابسته به حديث است. در اين نوع آثار، سعى مىشود تا مفاهيم ناآشنا و دور از ذهن به كار رفته در احاديث، شرح و توضيح داده شوند.[1] با وجود آن كه آثار مهمى در اين حوزه در قرون متقدّم تأليف شده، نگاشته ابن اثير داراى اهمّيت خاصى است. براى درك اهمّيت كار وى، لازم است اندكى درباره شيوههاى نگارش متون غريب الحديث، سخن گفته شود.
يك روش در تدوين كتب غريب الحديث، ترتيب مطالب بر اساس الفبايى است.
اين روش را نخست، ابوعبيد احمد بن محمّد هروى ابداع نمود و آن را در تأليف كتاب خود (الغريبين) به كار برد.
اين روش، مورد پذيرش عدّهاى از علما قرار گرفت و در قرن ششم، ابوموسى محمّد بن ابى بكر مدينى اصفهانى، تكملهاى بر كتاب هروى با عنوان المجموع المغيث فى غريبى القرآن و الحديث تأليف نمود. پس از آن، ابن اثير با نگارش كتاب النهاية، اين كار را تكميل نمود. آقاى عبد الهادى مسعودى در مورد روش و اهمّيت كار ابن اثير نوشته است:
[1]. براى آگاهى بيشتر، ر. ك:« سير تدوين غريب الحديث»، عبد الهادى مسعودى، علوم حديث، ش 13، ص 92- 110. همچنين، ر. ك: كشف الظنون، ج 2، ص 1203- 1207 و 1209.