به قرينه گونه نقد حديث توسط شيخ مفيد و سيّد مرتضى، دانسته مىشود كه آنها بر نقد محتوايى تكيه داشتند. يكى از موارد اختلاف قمىها با بغدادىها، مسئله سهو و نسيان پيامبر صلى الله عليه و آله بود. قمىها به موجب ظاهر رواياتى چند، از پذيرش «سهو النبى» سخن مىگفتند.[1] در برابر، بغدادىها، با رويكرد عقلگرايانه و نقد محتوايى حديث، از عصمت پيامبر صلى الله عليه و آله و علم كامل ائمه عليهم السلام سخن مىگفتند. قمىها بغدادىها را به «غلو»، و بغدادىها قمىها را به «تقصير» متهم مىكردند.[2] مبناى بغدادىها در نقد اخبار، اين بود كه بايد آن را با سنجه قرآن، سنّت قطعى، اجماع و دلايل عقلى ارزيابى كرد. آنان معتقد بودند كه حديث، نبايد مخالف معيارهاى ياد شده باشد.[3]
شيوههاى انتقال و آموزش حديث
شيوه انتقال و آموزش حديث در اين دو سده، متنوّع ديده مىشود. گويا سه شيوه، بيشتر رايج و معمول بود: املا، اجازه و تأليف.
1. املاء
املاء، بر اين شيوه انتقال و آموزش حديث اطلاق مىشود كه شيخ، احاديث را از بر يا از روى كتاب بخواند و شاگردان آن را بنگارند. صورت مكتوب اين احاديث به گونه سامان يافته، «امالى» ناميده مىشود. كتاب امالى، بر پايه مجالس سامان مىيابد و بر همين اساس، «مجالس» يا «عرض المجالس» نيز خوانده مىشود.