اسم الکتاب : حديث پژوهى المؤلف : مهريزى، مهدى الجزء : 1 صفحة : 268
بازمىگشت. در راه، زنى نزد او آمد و گفت: شوهرم به من ستم كرده و مرا از خانه بيرون رانده است. او سوگند ياد كرده كه مرا كتك زند. حضرت فرمود: كمى صبر كن تا هوا خنك شود. زن گفت: شوهرم بيشتر خشمگين مىشود. على عليه السلام پس از اندكى درنگ، فرمود: مىبايد حقّ ستمديده بدون دشوارى ستانده شود. آنگاه به سوى خانه زن رفت و در را كوبيد. جوانى بيرون آمد. حضرت فرمود: از خدا پروا كن، چرا او را ترساندهاى و از خانه راندهاى؟ جوان با ناراحتى پرسيد: تو كيستى؟ براى سخن تو، او را به آتش مىكشم. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: تو را امر به معروف و نهى از منكر مىكنم و درشتى مىكنى؟ مردمى كه از كوچه مىگذشتند، حضرت را با خطابِ «يا اميرالمؤمنين» تهنيت مىگفتند. جوان، متوجه شد و به عذرخواهى پرداخت و گفت:
از خطايم درگذر. به خدا سوگند، از اين پس براى زنم زمينى هموار خواهم بود.[1]
3. در نبرد جمل، امّ فضل، دختر حارث، حركت عايشه و طلحه و زبير از مكّه به سوى بصره را در ضمن نامهاى به اميرمؤمنان گزارش مىدهد.[2]
در نبرد صفين، «امّ براء» با سرودههايش سپاه على عليه السلام را به نبرد وامىداشت.[3]
«امّ خير» به هنگام شهادت عمّار بن ياسر، سخنانى بسيار مهيّج بر زبان راند.[4]
«امّ سنان»، على عليه السلام را به پيروزى و جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله ستود.[5]
«بكاره هلاليه» در همان نبرد به تمجيد ياران على عليه السلام و تنقيص بنىاميه پرداخت.[6]