گرچه اين دو گنج، جدايى بر نمىتابند و در كنار هم، عامل هدايتاند، اما مصدريّت و محوريت از آنِ قرآن است.
پيامبر و امامان، ميزان سنجش گفتار خويش را قرآن قلمداد كرده و انتساب آنچه را با قرآن نسازد، از خود سلب كردهاند:
خطب النبي صلى الله عليه و آله بمنى فقال: أيها الناس ما جاءكم عني يوافق كتاب اللَّه فأنا قلته وما جاءكم يخالف كتاب اللَّه فلم أقله.[3]
عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال: ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف.[4]
با اين همه، تاريخ قرآن و حديث و گذشته آن دو، دردآور است. در برههاى از تاريخ، نظريه «حَسْبُنا كتاب اللَّه» غلبه يافت و عترت و سنّت، كنار نهاده شدند؛ كتابت
[1]* اين مقاله، پيش از اين، در فصل نامه علوم حديث( ش 5) منتشر شده است.
[2]. بحار الأنوار، ج 2، ص 226؛ ج 23، ص 109، 113، 118، 126، 133، 145، 147؛ ج 25، ص 237؛ ج 35، ص 184؛ ج 36، ص 331، 338؛ ج 37، ص 168.