اسم الکتاب : نظام اخلاقى اسلام المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر الجزء : 1 صفحة : 56
سمت رسماً استعفا مى دهم.» سپس در خطابه آتشين خود، مردم كوفه را از اين جريان آگاه ساخت.[1]
وليد نماز صبح را چهار ركعت مى خواند
استانداران وقت همواره امامت نماز جماعت را در مسجد به عهده مى گرفتند; شبى وليد شراب زيادى خورده بود و در همان حالت مستى به مسجد آمد و نماز صبح را چهار ركعت خواند و به جاى ذكر ركوع و سجود، مى گفت: «اشربى و اسقينى!; معشوقه من! مى بنوش و مرا نيز سيراب كن!» و به آواز بلند، اين شعر را كه حاكى از عشق سوزان وى به زنى به نام رباب بود، مى خواند
عَلِـقَ القلبُ الرُبابـا *** بَعْدَ ما شابَتْ و شابا
او پس از نماز، رو به مردم كرد و گفت: اگر مايل باشيد، چند ركعت ديگر نيز بر ركعات قبل بيفزاييم! در اين حالت، تهوعى كه ناشى از زياده روى در خوردن مشروب بود به وى دست داد و محراب و مسجد و منبر را آلوده ساخت.
در اين لحظه، ابوزينب و جندب بن زهير ازدى، انگشتر وليد را كه تمام اسناد و دفاتر به وسيله آن مهر و امضا مى شد، از انگشت او در آوردند و او متوجه اين امر نشد و عبداللّه بن مسعود به پا خاست و از استاندار و خليفه وقت سخت انتقاد نمود و چهار نفر از شخصيت هاى بزرگ كوفه در حالى كه انگشتر والى را در دست داشتند، رهسپار مدينه شدند و خليفه را از جريان آگاه ساختند، ولى خليفه به سخنان و شهادت آنها وقعى نگذاشت و آنان را تهديد كرد. آنان پيش عايشه كه در امور سياسى نيز مداخله مى كرد، رفتند و او را از عمل ناشايست والى و تهديد خليفه آگاه ساختند; او نيز به ميان مردم آمد و فرياد كشيد و گفت: عثمان حد الهى