«به آسمان و زمين گفت: از روى ميل يا اجبار بياييد گفتند: از روى ميل آمديم».
اين نوع سخن گويى با آسمان و زمين كه فاقد شعور و درك مى باشند، جز از طريق تكوين و آفرينش راه ديگرى ندارد. از برخى خطباى عرب نقل مى كنند كه وى اين چنين مى گفت:
«از زمين بپرس، چه كسى جوى هاى تو را شكافته و درختانت را كاشته و ميوه هايت را رسانيده، اگر او به طور خطاب به تو جواب نگويد، به زبان حال پاسخ خواهد گفت».[2]
اين نظريه شاهد قرآنى و حديثى دارد. شاهد قرآنى آن همان آيه (فطرة اللّه)[3] است كه مى تواند بيان گر اين آيه باشد. تفاوتى كه ميان اين دو آيه وجود دارد، اين است كه آيه (فطرة اللّه)به طور سر بسته مى گويد كه حس خداشناسى با خلقت انسان عجين شده است ولى زمان آن را معيّن نمى كند، در حالى كه آيه مورد بحث از هنگام تكوّن و پيدايش اين راز الهى گزارش مى دهد و مى رساند لحظه اى كه انسان به صورت يك موجود ريز در رحم مادر قرار مى گيرد داراى چنين راز الهى است. تو گويى نخستين سلول انسان كه در رحم مادر قرار مى گيرد دربرگيرنده اين سِرِّ الهى مى باشد.